loading...
تخته سیاه
محمود بازدید : 124 جمعه 18 تیر 1389 نظرات (0)

جواب سلام را با عليک بده ،
جواب تشکر را با تواضع ،
جواب کينه را با گذشت ،
جواب بي مهري را با محبت ،
جواب ترس را با جرات ،
جواب دروغ را با راستي ،
جواب دشمني را با دوستي ،
جواب زشتي را به زيبايي ،
جواب توهم را به روشني ،
جواب خشم را با صبوري ،
جواب سرد ي را به گرمي ،
جواب نامردي را با مردانگي ،
جواب همدلي را با رازداري ،
جواب پشتکار را با تشويق ،
جواب اعتماد را بي ريائي ،
جواب بي تفاوتي را با التفات ،
جواب يکرنگي را با اطمينان ،
جواب مسووليت را با وجدان ،
جواب حسادت را با اغماض ،
جواب خواهش را بي غرور،
جواب دورنگي را با خلوص ،
جواب بي ادب را با سکوت ،
جواب نگاه مهربان را با لبخند ،
جواب لبخند را با خنده ،
جواب دلمرده را با اميد ،
جواب منتظر را با نويد ،
جواب گناه را با بخشش ،
و جواب عشق چيست جز عشق؟
هميشه جوابِ هاي، هوي نيست. جواب خوبي را با خوبي بده، جواب بدي را هم با خوبي بده. هيچ وقت جواب سربالا نده. هيچ وقت هيچ چيز و هيچ کس را بي جواب نگذار. مطمئن باش هر جوابي که بدهي يه روزي، يه جوري، يه جايي به تو باز مي گردد.


محمود بازدید : 103 جمعه 18 تیر 1389 نظرات (3)

 

مهدی بیا

مهدی بیا

گل با صفاست

اما بی تو صفا ندارد

گر بر رُخـَت نخندد

در باغ جا ندارد

پیش تو ماه باید

رخ بر زمین بساید

بی پرده گر براید

شرم و حیا ندارد

مهدی بیا

مهدی بیا

ای وصل تو شکیبم

ای چشم تو طبیبم

باز آ که درد هجران

بی تو دوا ندارد

فریاد بی صدایم

در سینه حبس گشته

از بس که ناله کردم

آه ام صدا ندارد

مهدی بیا

مهدی بیا

گفتم که در کنارت

جان را کنم نثارت

تیغ از تو گردن از من

چون و چرا ندارد

هر کس تو را ندارد

جز بی کسی چه دارد

مهدی بیا

مهدی بیا

مهدی بیا

مهدی بیا

ابوالفضل شهبازی سرو

 

محمود بازدید : 131 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

صلوات بر فاطمه (س) :

يكي از عبادتهاي ديني درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمي مرتبت و اهل بيت معصوم آن حضرت اسـت. ايـن عبادت ريشه قـرآني دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است.
در روايتي از پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آمده است كه درود فرستادن بر فاطمه زهرا عليه ‏السلام آثــار معنوي بالايي دارد و در قيامت شايستگي الحــاق به پيامبر اكرم صلي ‏الله عليه و ‏آله را براي انسان فراهم مي ‏كند. پيامبر اكـرم صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود :
اي فــاطـمـه ! هــر كس بــر تو صلوات بفرستد خداوند او را مي‏ آمرزد و در هر جاي بهشت كه باشم وي را به مــن ملحق سازد. كيفيت صلوات بــر حــضــرت زهـــــــرا عليه ‏السلام چنين است :
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلي فاطِمَةَ وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بنيها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ.»

نماز حضرت زهرا (س) :

نماز حضرت زهرا عليه ‏السلام دو ركعت است ؛ بدين صورت كه در ركعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در ركعت دوم بـعـد از حـمـد 100 مـرتـبـه سـوره توحيد خوانده مي ‏شود.

نماز استغاثه به حضرت زهرا (س) :

در مـفـاتـيـح الجنان روايت شده است كه : هـر گــاه حاجتي داري دو ركعت نماز به جاي آور و پس از سلام سه مرتبه تكبير بگو و پس از آن تسبيحات حـضـرت فــاطمه عليه ا‏السلام را بگو ، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو :
«يا مَوْلاتي يا فاطِمَةُ اَغيثيني»
سپس جانب راست صورت را بــر زمين بگذار و هـمـان ذكر را صد مرتبه بگو ، سپس جانب چپ صورت را بر زمين بگذار و صـد مـرتـبـه همان ذكــر را بـگـو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده مي‏ شود.
                                                      = = = = =

احترام نام فاطمه (س) :

احترام حضرت فاطمه عليها‏لسلام و قداست آن بانوي بزرگوار، براي همه مسلمانان بديهي و مسلّم است.
سكوني مي‏گويد: خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيدم، در حالي كه غمگين بودم. آن حضرت به من فرمودند: اي سكوني! چرا غمگين هستي؟ عرض كردم: خداوند به من دختري داده است. فرمودند: اي سكوني! سنگيني آن دختر بر زمين است و روزي ‏اش با خدا و عمرش جداگانه. سپس فرمودند: چه نامي براي او انتخاب كرده ‏اي؟ عرض كردم: فاطمه.
فرمودند: آه، آه، آه. و دست خود را بر پيشاني نهادند و آنگاه فرمودند: «اِذا سَمَّيْتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَ لاتَلْعَنْها وَلا تَضْرِبْها(1) اگر نام او را فاطمه نهادي، به او بد مگو و لعن مكن و او را مزن.»

چند مسئله:
1. براي فرد بي وضو حرام است كه نام خداوند متعال را مس نمايد و همچنين است بنا بر احتياط واجب مس اسامي مبارك پيغمبر (ص) و ائمه و حضرت زهراعليه ا‏السلام (2)
2. يكي از محرمات بر شخص جنب، رساندن جايي از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا ـ به هر لغت كه باشد ـ و بنا بر احتياط اسم پيامبران و امامان و حضرت زهرا است.(3)

كيفر بي حرمتي :

 كيفر دشنام گفتن به فاطمه عليها‏لسلام قتل است و بر اساس فقه اسلامي، فردي كه نسبت به آن بانوي مقدس هتك حرمت كند و به فحاشي و دشنام گويي زبان بگشايد مستوجب مرگ است و بايد به قتل رسانده شود. اين شدت عمل و سختگيري شايد بدين جهت باشد كه حرمت و منزلت آن بانوي بزرگوار، هم پايه احترام ائمه و پيشوايان معصوم است و بازگشت به فحّاشي و هتك حرمت و سبّ رسول اللّه‏ دارد.
از اينرو كسي كه به آن بانوي مطهره سبّ كند، حكم كسي را دارد كه به رسول اللّه‏ صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله سبّ نمايد و بايد به قتل برسد.(4)
امام خميني رحمه‏ الله مي‏فرمايد: الحاق صديقه طاهره به ائمه اطهار خالي از وجه نيست؛ بلي اگر دشنام به صديقه طاهره بازگشت به سبّ رسول اللّه‏ نمايد، بدون شبهه، دشنام دهنده كشته مي ‏شود.(5)

امام خميني رحمه ‏الله طي حكمي در سال 1367 به آقاي محمد هاشمي مدير عامل صدا و سيماي جمهوري اسلامي نوشتند: «با كمال تأسف از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج مي‏گردد و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد. در صورتي كه ثابت شود قصد توهيني در كار بوده است بلاشك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد مسئولين بالاي صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامي زمينه ‏ها قوه قضائيه اقدام مي‏نمايد.(6)

تسبيحات زهرا عليهالسلام :

 يكي از تعقيبات نماز، گفتن تسبيحات حضرت زهرا عليها‏لسلام است كه بسيار فضيلت دارد، بلكه برتر از ساير تعقيبات نماز محسوب مي‏شود.
از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است كه فرمودند: «تسبيح حضرت فاطمه عليها‏السلام بعد از هر نماز نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز محبوب‏تر است.»(7)

 همچنين امام صادق عليه‏السلام درباره تسبيح فاطمه زهرا عليها‏لسلام فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتي، سي و چهار بار اللّه‏ اكبر، سي و سه بار الحمد للّه‏ و سي و سه بار سبحان اللّه‏ بگو و آية الكرسي و دو سوره معوذتين را با ده آيه اول سوره صافات و ده آيه از آخرش بخوان.(8)

 و نيز آن امام بزرگوار به يكي از ياران خود به نام ابو هارون فرمودند: «ما خردسالان خود را به تسبيح حضرت زهرا فرمان مي‏دهيم همچنان كه آنان را مأمور به برگزاري نماز مي ‏نماييم.» (9)

چند مسئله:
1. در تسبيحات حضرت زهرا عليها‏السلام ابتدا 34 مرتبه اللّه‏ اكبر، سپس 33 مرتبه الحمد للّه‏ و پس از آن 33 مرتبه سبحان اللّه‏ گفته مي‏شود. (10)
2. جايز است ذكر سبحان اللّه‏ جلوتر از ذكر الحمد للّه‏ِ گفته مي‏شود، ولي بهتر آن است كه ذكر الحمد للّه‏ جلوتر گفته شود.(11)
3. تسبيحات حضرت زهرا عليهالسلام بعد از نماز مستحب است؛ چه نماز واجب و چه نماز مستحب، ولي در نماز واجب خصوصا در نماز صبح مستحب مؤكد است.(12)
4. مستحب است ذكر تسبيحات حضرت زهرا عليهاالسلام با تسبيح تربت امام حسين عليه‏السلام باشد.
5. اگر تسبيح گوينده در تعداد تكبيرات يا تسبيحات شك كند، در صورتي كه از محل آن تجاوز نكرده باشد بايد بنا را بر مقدار كمتر بگذارد و الاّ بايد بنا بر اين بگذارد كه به طور كامل انجام شده است و اگر زيادتر هم گفته باشد مانعي ندارد.(13)

دروغ بستن به حضرت زهرا عليها‏لسلام :

اگر روزه دار با گفتن، نوشتن، اشاره و مانند اينها به خدا و پيامبر صلي ‏الله عليه ‏و‏آله و جانشينان آن حضرت عمدا نسبت دروغ بدهد روزه ‏اش باطل مي‏شود و احتياط واجب آن است كه نام حضرت زهرا (س) و ساير پيامبران (ع) و جانشينان آنان هم در اين حكم فرقي ندارد.(14)

صلوات بر فاطمه (س) :

يكي از عبادتهاي ديني درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمي مرتبت و اهل بيت معصوم آن حضرت است. اين عبادت ريشه قرآني دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است. «اِنَّ اللّه‏َ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما» (15)
در روايتي از پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آمده است كه درود فرستادن بر فاطمه زهرا عليها‏السلام آثار معنوي بالايي دارد و در قيامت شايستگي الحاق به پيامبر اكرم صلي ‏الله عليه و ‏آله را براي انسان فراهم مي‏كند. پيامبر اكرم صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «يا فاطِمَةُ مَنْ صَلّي عَلَيْكَ غَفَرَ اللّه‏ُ لَهُ، وَ اَلْحَقَهُ بي حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ؛

اي فاطمه! هر كس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مي‏ آمرزد و در هر جاي بهشت كه باشم وي را به من ملحق سازد. كيفيت صلوات بر حضرت زهرا عليها‏السلام چنين است:
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلي فاطِمَةَ وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بنيها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ.»(16)

عقد و عروسي

 برپايي مجلس عقد و عروسي در روزها و شب هاي شهادت ائمه معصومين عليهم ‏السلام اگر موجب توهين و هتك باشد، اجتناب از آن لازم است.(17)
سؤال: برخي براي اينكه برنامه‏ هاي موسيقي و لهو و لعب در مجالس عروسي خود را توجيه كنند مي‏گويند: اين برنامه‏ ها در شب عروسي حضرت زهرا عليها‏لسلام نيز وجود داشته است. آيا اين نسبتها صحيح است؟
پاسخ: چنين نسبتي صحيح نيست.(18)

نماز حضرت زهرا (س) :

نماز حضرت زهرا عليها‏السلام دو ركعت است؛ بدين صورت كه در ركعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در ركعت دوم بعد از حمد 100 مرتبه سوره توحيد خوانده مي ‏شود. (19)

نماز استغاثه به حضرت زهرا عليهالسلام :

در مفاتيح الجنان روايت شده است كه: هر گاه حاجتي داري دو ركعت نماز به جاي آور و پس از سلام سه مرتبه تكبير بگو و پس از آن تسبيحات حضرت فاطمه عليه ا‏السلام را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «يا مَوْلاتي يا فاطِمَةُ اَغيثيني»، سپس جانب راست صورت را بر زمين بگذار و همان ذكر را صد مرتبه بگو، سپس جانب چپ صورت را بر زمين بگذار و صد مرتبه همان ذكر را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده مي‏شود.(20)

زيارت حضرت فاطمه عليه ا‏السلام :

قال رسول اللّه‏ (ص) :
«مَنْ زارَ فاطِمَةَ فَكَأَنَّما زارَني وَ مَنْ زارَ عَلِيَّ بْنَ اَبيطالِبٍ فَكَاَنَّما زارَ فاطِمَةَ؛
هر كه فاطمه را زيارت كند مثل اين است كه مرا زيارت كرده و هر كس علي بن ابيطالب را زيارت كند مانند آن است كه فاطمه را زيارت كرده است.(21)
همچنين راوي نقل مي‏كند كه: «قالَتْ فاطِمَةُ: قالَ اَبي وَ هُوَ ذا حَيٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ عَلَيْكِ ثَلاثَةَ اَيّامٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ. قُلْتُ لَها: ذا في حَياتِهِ وَ حَياتِكِ اَوْ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ مَوْتِكِ؟ قالَت: في حَياتِنا وَ بَعْدَ مَوْتِنا؛
فاطمه عليها‏السلام فرمودند: پدرم آن زمان كه در قيد حيات بود [به من] فرمود: هر كه سه روز بر من و تو سلام كند، بهشت براي اوست. به حضرت [زهرا عليها‏السلام [گفتم: اين مسئله در زمان حيات پيامبر و شما يا بعد از مرگتان است؟ زهرا عليها‏السلام فرمودند: در حيات و ممات ما. (22)
امام جواد عليه‏ السلام هر روز هنگام زوال به مسجد رسول اللّه‏ صلي‏ الله عليه ‏و‏آله رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله ، به سراغ خانه مادرش زهرا عليه ا‏السلام كه در همان نزديكي قبر پيامبر صلي الله ‏عليه‏ و‏آله است مي‏رفت و كفشها را در آورده و با نهايت ادب و خضوع، داخل خانه شده و در آنجا نماز و دعا مي‏خواند و دقايقي طولاني به عبادت مشغول مي‏شد و هرگز ديده نشد به زيارت رسول صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله برود و سراغ مادرش را نگيرد.

روز زيارت مخصوص حضرت زهرا (س) :

در روايات، هر يك از روزهاي هفته و ساعات شبانه روز به نام يكي از معصومين عليهم ‏السلام نامگذاري شده و براي هر روز و هر هفته با توجه به همين نامگذاريها، ادعيه و اعمالي بيان شده است.
از بين روزهاي هفته، روز يكشنبه متعلق به اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا عليهما‏السلام مي‏باشد و از بين ساعات شبانه روز، ساعت آخر شب؛ نزديك اذان صبح، متعلق به فاطمه زهرا عليها‏السلام مي‏باشد. زيارت مخصوص حضرت زهرا عليها‏السلام در روز يكشنبه چنين است:
«اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صابِرَةً وَ نَحْنُ لَكِ اَوْلِياءُ مُصَدِّقُونَ وَ لِكُلِّ ما اَتي بِهِ اَبُوكِ صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله وَ اَتي بِهِ وَصِيُّهُ عليه‏السلام مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْئَلُكَ اللّهُمَّ اِذْ كُنّا مُصَدِّقينَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنا بِتَصْديقِنا بِالدَّرَجَةِ الْعالِيَةِ لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بِأَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِهِمْ عليهم‏السلام. (24)

پاورقيها:

1. وسائل الشيعه، ج15، ص200

2. توضيح المسائل مراجع، ج1، ص199، مسئله 319؛ آيات عظام فاضل، سيستاني، تبريزي، زنجاني: بهتر آن است كه اسم مبارك پيامبر و ائمه معصومين و حضرت زهرا عليها‏السلام را مس ننمايد. آيت اللّه‏ مكارم: مس اسم مبارك پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه هدي عليهم‏السلام و حضرت زهرا عليها‏السلام اگر هتك حرمت و بي احترامي باشد حرام است.

3. توضيح المسائل مراجع، ج1، ص 226؛ آيات عظام صافي، سيستاني، بهجت.

4. صديقه طاهره، عقيقي بخشايشي، ص203، به نقل از علامه در تحرير الاحكام و شهيد در لمعه.

5. تحرير الوسيله، ج2، ص477

6. صحيفه نور، ج21، ص76

7. العروة الوثقي، ج1، ص703

8. فروع كافي، ج6، ص207

9. امالي صدوق، ص579

10. همان مدرك

11. همان مدرك

12. تحرير الوسيله، ج1، ص 184

13. العروة الوثقي، ج1، ص704

14. توضيح المسائل مراجع، ج1، ص934؛ عروة الوثقي، ج2، ص242

15. احزاب/ 56

16. معجم صحيفة الزهراء، شيخ جواد قيومي

17. الف: آيت اللّه‏ خامنه‏اي: اگر موجب توهين و هتك باشد اجتناب لازم است

18. مسائل جديد، ج2، ص75، به نقل از آيات عظام صافي، فاضل، تبريزي و مكارم

19. مفاتيح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، ص67

20. همان، ص423

21. بحارا الانوار، ج43، ص58

22. چشمه در بستر، ص318

23. كشف اليقين، علامه حلي، ص354

24. مفاتيح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، قم، ص91

ب: آيت اللّه‏ مكارم: در فرض مسئله حرام است.

ج: آيت اللّه‏ سيستاني: جايز نيست.

ه: آيت اللّه‏ بهجت: در صورت صدق عنوان هتك، حكم آن نزد متشرعه واضح است. (مسائل جديد، ج2، ص49، سيدمحسن محمودي.)

 http://www.seraj.ir


محمود بازدید : 845 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

ایرج میرزا ( ۱۲۹۱ تبریز - ۱۳۰۳ ) ملقب به «جلال‌الممالک» و فخرالشعرا، شاعر ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بود.

-- دانلود رايگان تمام كتاب ها و آثار ايرج ميرزا به همراه فايل هاي مرتبط با لينك مستقيم در ادامه

فهرست بخش هاي مختلف مقاله :

زندگی ايرج ميرزا

افکار و اشعار ايرج ميرزا

آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله

آثار ايرج ميرزا

چادر و حجاب ايرج ميرزا

منظومه زهره و منوچهر

يادواره

ایرج میرزا در هفته نامه چلچراغ

ایرج میرزا در آسانسور ؛ طنزي زيبا در باره ايرج ميرزا

ترور شخصیت ایرج میرزا در سریال شهریار

دهباشي و كتابي درباره ايرج ميرزا

اسماعیل آذر: ایرج میرزا بهترین مرثیه‌ی‌ عاشورا را سروده است

زندگی
او فرزند صدرالشعرا غلام‌حسین میرزا قاجار و از طریق پدر بزرگش ملک ایرج بن فتحعلی شاه، نتیجه فتحعلی شاه قاجار بود. در فارسی و عربی و فرانسوی مهارت داشت و روسی و ترکی نیز می‌دانست و خط را خوب می‌نوشت. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در نوزده‌سالگی هنگام ولیعهدی مظفر الدین میرزای قاجار لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی پرداخت که از میان آنان کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) بود. شعر ایرج به خاطر طنز سنگین، و در برداشتن نکاتی که در عرف جامعه بعضاً غیراخلاقی تلقی می‌شود معروف است. سبک شعری او ساده و روان و دربرگیرنده واژگان و گفتارهای عامیانه‌ و رکیک است. شعر "داشت عباسقلی خان پسری..." از ایرج میرزا را نخستین شعر با ادبیات کودک در فارسی می‌دانند.

افکار و اشعار
وی پس از مدتی سبک قدیم را که در آن توانا بود رها کرد و خود سبکی ویژه پدید آورد. درین سبک اندیشه‌های نو و مضامینی که گاه از ادبیات خارجی اقتباس شده و گاه مخلوق اندیشه شاعر است و نیز مسایل گوناگون اجتماعی و هزلیات و شوخیهای نیش دار و ریشخندها و تمثیلاتی که شاعر از غالب آنها نتایج اجتماعی را در نظر دارد بزبانی بسیار ساده و گاه نزدیک بزبان مخاطب و همراه با الفاظ جنسی بیان شده‌است.ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی و مذهب‌زده زمان خویش بود و به مانند میرزاده عشقی موضع سختی در برابر حجاب و برخی از روحانیون داشته‌است. این موضع را می‌توان به راحتی در قطعه کاروانسرا مشاهده نمود. این شاعر همچنین غزل معروفی در هجو شیخ فضل الله نوری دارد.
در سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق می‌رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای را با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده می‌جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف می دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را مان ند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شد مردم همه می‌جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا یکباره به صور می دمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر انجم ز سپهرمی رمیدند
این است که پیش خالق و خلق طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم از رونق ملک ناامیدند
آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله
ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزل اسعدالملوک هرمزی (همسر حاج هرمزخان مترجم دکتر میلسپو) واقع در خیابان ایران (عین‌الدوله)، پهلوی بازارچه سقاباشی درگذشت.آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله در دربند بین امامزاده قاسم و تجریش شمیران قرار دارد.گورستان ظهیرالدوله گورستان کوچکی است واقع در بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران که علاوه بر علی‌خان ظهیرالدوله چندتن از هنرمندان و شاعران و چهره‌های سرشناس ایران در آن مدفونند.

از سرشناسان مدفون در ظهیرالدوله ،‌ غير از ايرج ميرزا ، اشخاص زير را مي توان نام برد :
علیرضا افضلی‌پور / علی اقبال / نورعلی برومند / محمدتقی بهار / حسین تهرانی / توفیق جهانبخت (قهرمان کشتی) / عزیزالله حاتمی (نویسنده) / روح‌الله خالقی / غلامرضا رشید یاسمی / داریوش رفیعی / درویش‌خان / رهی معیری / عطاالله روحی (سناتور) / ابوالحسن صبا / حسین صبا / فروغ فرخزاد / رضا محجوبی / مرتضی محجوبی / حسین مسرور / محمد مسعود / سید محمدصادق نشات (نویسنده) / ابوالحسن نیساری (از رهبران مشروطیت) / قمرالملوک وزیری / حسین یاحقی


آثار
دیوان اشعار
مثنوی های زهره و منوچهر (ناتمام)
مثنوی عارف نامه
ادبیات ایرج
ترجمه «رومئو و ژولیت»

چادر و حجاب ايرج ميرزا
از شعر هاي معروف ايرج ميرزا ، شعري است در مورد چادر . اين شعر با اين بيت آغاز مي شود كه
بیا گویم برایت داستانی که تا تأثیر چادر را بدانی
اين شعر زيبا و هيجان انگيز را مي توانيد در پايان مقاله دانلود كنيد

منظومه زهره و منوچهر
نام منظومه‌ای داستانی از ایرج میرزا است که محصول آخرین سال عمر وی بود و نتوانست آن را به پایان برساند.موضوع این مثنوی از ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر اقتباس شده و در واقع ترجمه آزادی از این اثر است. اما ایرج، چنان استادانه به نقل این داستان به زبان فارسی پرداخته و با فضای ایرانی درآمیخته که خواننده اثر احساس نمی‌کند که موضوع داستان و شخصیت‌ها از یک اثر خارجی اقتباس شده‌اند.داستان در کوهستان‌های ایران روی می‌دهد و منوچهر (آدونیس) قهرمان ۱۶ سالهٔ داستان، جوانی بسیار محجوب، ساده و دوراندیش است. او هنوز لذت مستی و عشق را نچشیده اما زهره (ونوس) دختر زیبا و ناقلای آسمان‌هاست. داستان از آنجا آغاز می‌شود که زهره در بامدادان از آسمان فرود آمده و در شکارگاه با منوچهر آشنا شده و فریفتهٔ او می‌شود. اما منوچهر از ابراز عشق خودداری کرده و تن به تمهیدات زهره نمی‌دهد.به دلیل ناتمام بودن داستان، نمی‌توان دریافت که ایرج، چگونه می‌خواسته داستان را به پایان ببرد. اما با توجه به اینکه شاعر، اصل داستان به زبان انگلیسی را در دست داشته و در نسخه اصلی، داستان با مرگ آدونیس و ناکامی ونوس به پایان می‌رسد، می‌توان نتیجه گرفت که داستان ایرج نیز با سرانجامی غم‌انگیز روبرو می‌شده‌است.اين منظومه و تحقيقي پيرامون افسانه «زهره و منوچهر» را پايان مقاله دانلود كنيد .
یادواره
بولواری در مشهد به نام ایرج میرزا نام‌گذاری شده‌بود که در سال ۱۳۸۸ به جلال آل احمد تغییر نام یافت. شهرداری مشهد با نصب تابلویی در این خیابان دلایل این تغییر نام را چنین ذکر کرد: «...ایرج میرزا دارای ادبیات مستهجن و پورنوگرافی بوده و لبه تیز اشعارش متوجه ارزش‌های دینی به خصوص نماز بوده و در جهت نازل کردن مقام روحانیت اقدام می‌کرده‌است..---.»

ایرج میرزا در هفته نامه چلچراغ


پس از تغيير نام بلوار ايرج ميرزا مشهد ، عده اي از طنزپردازان كشور نامه اي به شهرداري مشهد فرستادند ،‌ جوابيه شهرداري مشهد در هفته نامه چلچراغ به جاپ رسيد . عكسي از اين صفحه را مي توانيد در اينجا ببينيد .

ایرج میرزا در آسانسور ؛( طنزي زيبا در باره ايرج ميرزا ، منتشر شده در هفته‌نامه‌ی چلچراغ)

در زمينه تغيير نام بلوار جلال آل احمد در مشهد ، طتزي زيبا در هفته‌نامه‌ی چلچراغ، شماره‌ی 360 به چاپ رسيده كه با هم آن را مي خوانيم :

من تنها آسانسورچی دنیا هستم که قصه‌ی بالا و پایین‌رفتن‌هام رو براتون تعریف می‌کنم.
طبقه‌ی هم‌کف
در باز شد و ایرج میرزا سوار آسانسور شد. در آسانسور که بسته شد آب دهانم را قورت دادم. البته من فوبیای فضای بسته ندارم، یا حتا از روح هم نمی‌ترسم، اما راستش مثل هر آدم ادبیات‌خوانده‌ای وقتی خیال کردم باید با ایرج میرزا در کابین آسانسور تنها بمانم، بدجوری هول برم داشت. رفتم توی فکر که وقتی ایرج میرزا از آسانسور پیاده شود، آیا سر ذوق می‌آید و قصیده‌ی دیگری به دیوان اشعارش اضافه می‌کند؟ و لابد قصیده‌ای با عنوان "اون پسر آسانسوریه!" . زیرچشمی نگاهی به ایرج میرزا و در بسته‌ی آسانسور انداختم و فکر کردم «پسر نترس! اگه قراره تو بهانه‌ای بشی که برگی به برگ‌های زرین ادبیات فارسی اضافه بشه، نه تنها ترس نداره، حتا باید به خودت و اینا افتخار کنی!»
طبقه‌ی اول
خطر از بیخ گوشم گذشته بود. گفتم: «ببخشین استاد! خیلی تو فکرین. من خیال کردم در نظر دارین روی قصیده‌ی جدیدی کار کنین!» ایرج میرزا گفت: «پسر جان! تازه نکیر و منکر کارشان با بنده تمام شده بود که دیدم دوباره یک پرونده‌ی اخلاقی برایم در خیابان‌های مشهد نصب کرده‌اند... تازه از این لجم درآمده که اسم من را از روی آن بلوار برداشته‌اند و جایش اسم آل احمد را گذاشته‌اند.» گفتم: «حتما آن بابایی که به اسم شما گیر داده بوده کتاب‌های آل احمد را نخوانده... حالا کجا؟» گفت: «دنبال برگه‌ی عدم سوءپیشینه!»
طبقه‌ی دوم
یک آقایی وارد آسانسور شد و گفت: «من پیک موتوری‌ام. یه بسته از "جنوب شهر" آوردم. کجا باید تحویل بدم؟» رنگ از روی ایرج میرزا پرید و خودش را جمع و جور کرد و آن‌ورتر ایستاد. من زیر لبی گفتم: «همه از ایرج میرزا می‌ترسیدن، ببین اوضاع دنیا چقدر عوض شده که ایرج میرزا از این یارو پیک موتوری‌یه که از اون‌ور تهران اومده می‌ترسه.»
طبقه‌ی سوم
پیک موتوری طبقه‌ی سوم پیاده شد و رفت پی کارش. ایرج میرزا گفت: «بی‌زحمت برگرد طبقه‌ی هم‌کف.» قبل از این‌که دکمه‌ی طبقه‌ی هم‌کف را فشار بدهم، گفتم: «استاد! مگه قرار نبود از اسم و رسم‌تون دفاع کنید؟!» ایرج میرزا سری تکان داد و گفت: «پسر جان! توی این دور و زمونه اگه من برگردم زیر یک خروار خاک از هر لحاظ که حساب می‌کنم جام امن‌تره!» ...

ترور شخصیت ایرج میرزا در سریال شهریار
صوفی فراز در تازه ترین یادداشتش سریال شهریار و ترور شخصیت ایرج میرزا پرداخته است: كمال تبريزي با شهريار اعتبار خود را تا حد زيادي از بين برد، وي در حالي در اين فيلم به بزرگ كردن بي اندازه شهريار پرداخت كه خواسته و ناخواسته باعث تحقير و توهين به ساير شاعرين بزرگي شد كه نامشان بيش از شهريار در جامعه ادبي كشورمان مطرح است.اين نگاه تبعيض آميز به ويژه در يك قسمت از فيلم نظر من را جلب كرد كه ايرج ميرزا را شاعري هزل سرا معرفي مي كرد و در يكي از مجالس شعر ايرج ميرزا در حال خواندن شعري هزل در مورد برخورد مردم بازاري با همديگر بود كه شهريار به او انتقاد مي كند و ملك الشعراء هم پشت شهريار را مي گيرد و وقتي ايرج ميرزا به سراغ شعر اصلي خود مي رود مثنوي زهره و منوچهر را مي خواند. اما جامعه ادبي هيچگاه نميتوان منكر هنر بي نظير ايرج ميرزا در شعر و ادب شود و اينگونه شعرها نيز نشان از برتري تفكر و هنري دارد كه با اين تبعيضها و بي انصافيها قابل انكار نيست. به عنوان نمونه ، در شعر قلب مادر ايرج ميرزا ، هنر كم نظيري را در مورد مهر به والدين ارائه داده كه تاثير شگفت انگيزي بر خواننده مي گذارد .

دهباشي و كتابي درباره ايرج ميرزا
«سيري در زندگي و آثار ايرج ميرزا» كتابي 470 صفحه‌اي ست كه به كوشش علي دهباشي از سوي انتشارات اختران به بازار كتاب عرضه خواهد شد. به گزارش همشهري‌آنلاين اين كتاب همانند بسياري از كتاب‌هاي ديگري كه دهباشي درباره رجال فرهنگي و سياسي و هنري منتشر كرده است، حاوي مقالات شخصيت‌هاي شناخته شده فرهنگي و هنري درباره زندگي و آثار و ديدگاه‌هاي افراد است كه اين بار به ايرج ميرزا شاعر عصر مشروطه اختصاص دارد. گرد‌آوري، تدوين وويرايش و يكسان سازي متن را دهباشي عهده‌دار بوده است. مجموعة مقالات كتاب «سيري در زندگي و آثار ايرج ميرزا» انتخابي است از مقالاتي كه دربارة زندگي و سروده هاي ايرج ميرزا در كتاب‌ها و نشريات ادبي از دوران حيات ايرج تا كنون منتشر شده است. مقدمه تحليلي در شناخت ايرج (علي دهباشي )/دربارة احوال و آثار ايرج و نياكان وي (دكتر محمد جعفر محجوب)/سيري در زندگي و آثار ايرج ميرزا ( يحيي آرين پور)، بركران بيكران (دكتر داريوش صبور)، ايرج، نام آور ناشناخته(نادر نادرپور)، ستايشگر مادر( دكتر غلامحسين يوسفي)، اخوانيات عارف نامة ايرج ميرزا (دكتر محمد علي همايون كاتوزيان)، يادي و آثاري از ايرج ميرزا (فريدون مشيري)، شعر ايرج ميرزا (ولي الله دروديان)، شعر ايرج (تقي بينش)، دو يادگار ادبي از يغما و ايرج (دكتر غلامعلي سيار)، چند سروده و سند منتشر نشده از ايرج ميرزا (علي ميرانصاري)، قديمي‌ترين شعر براي كودكان (سيروس طاهباز)، زهره و منوچهر ايرج و شكسپير (ابوالقاسم فيضي)، شاه و جام؛ ايرج و شيلر (ابوالقاسم فيضي)، تجزيه و تحليل انقلاب ادبي ايرج (سيد هادي حائري)، از جمله مقالات اين كتاب است. در اين كتاب همچنين گفت‌ وگويي با مهندس خسرو ايرج به همراه نامه‌هايي از ايرج به وثوق الدوله و سرتيپ زاهدي، و دو نامه‌اي كه محمد گلبن از ايرج به دست آورده آمده است. خودكشي فرزند ايرج نوشته مهديقلي هدايت و مراثي كه برخي از شعرا درباره مرگ ايرج سروده‌اند از ديگر مطالب اين كتاب به شمار مي‌رود.

اسماعیل آذر: ایرج میرزا بهترین مرثیه‌ی‌ عاشورا را سروده است
این استاد دانشگاه و پژوهشگر عنوان كرد: به تحقیق، شعر عاشورا در بین شعرهای مذهبی از هنری‌ترین ژانرهای شعر آیینی است.او در ادامه متذكر شد: اولین شخصی كه درباره‌ی سید‌الشهدا (ع) مرثیه سرود، كسایی مروزی - شاعر قرن چهارم - بود. پس از وی، سیف‌ فراهانی است كه سروده‌هایی را در سوگ سید‌الشهدا و واقعه‌ی عاشورا نوشت و در ادامه به مقتل‌گونه‌هایی از سنایی غزنوی در كتاب «حدیقهٔ ‌الحقیقه» می‌رسیم كه نشانگر توانمندی این شاعر است؛ زیرا فصل‌هایی از تاریخ را در شعرش بازتاب داده است.نویسنده‌ی كتاب «شكوه عشق؛ كتابی در تاریخ و شعر عاشورا» معتقد است: در مرثیه‌های عاشورایی نباید به دنبال هیچ واقعه‌ای بگردیم؛ زیرا شعرهای عاشورایی جنبه‌ی حسی‌شان بر جنبه‌های علمی و تاریخی‌شان می‌چربد.او در ادامه به دوران حكومت احمد بویه از سلسله‌ی آل ‌بویه اشاره كرد كه برای نخستین‌بار هیأت‌ها و دسته‌های عزاداری در سوگ سید‌الشهدا (ع) و یارانش در روزهای محرم در آن دوران عزاداری می‌كردند و متذكر شد: پس از آل ‌بویه، ما شاهد عزاداری مردم به صورت دسته‌جات و هیأت‌ها در كوچه و بازار نیستیم، تا زمان به دوران صفویه می‌رسد كه شیعه محور حكومت قرار می‌گیرد. در این دوران حتما نام محتشم كاشانی و تركیب‌بندش به ذهن متبادر می‌شود.این پژوهشگر كه اثری را در نقد و تحلیل تركیب‌بند محتشم كاشانی منتشر كرده است، تصریح كرد: اوج عظمت تركیب‌بند محتشم در بیت نخست این تركیب‌بند است، درواقع، بیت نخست چنان بر دل می‌نشیند كه عیب و ایراد‌های این تركیب‌بند كم‌تر به چشم می‌آید؛ «باز این چه شورش است / كه بر خلق عالم است». محتشم تمام خلق عالم را درگیر این حماسه می‌كند.به اعتقاد اسماعیل آذر، در بین مرثیه‌سرایان واقعه‌ی عاشورا، مرثیه‌ی ‌٩بیتی ایرج میرزا بهترین مرثیه‌ای است كه در طول تاریخ ادبیات فارسی درباره‌ی واقعه‌ی عاشورا و حضرت سید‌الشهدا (ع) سروده شده است.او در این‌باره خاطرنشان كرد: به این اعتبار می‌گویم مرثیه‌ی ایرج میرزا بهترین مرثیه است كه من تمام سروده‌های درباره‌ی عاشورا و امام حسین (ع) را از نظر گذرانده‌ام؛ اما مرثیه‌ی ایرج ‌میرزا چیز دیگری است. ایرج میرزا از اول مثل یك تصویر‌بردار داخل خانه‌ای می‌شود كه فرزند جوان خانه فوت كرده و آن‌چه را كه در خانه رخ می‌دهد، روایت می‌كند و بعد ذهنش را به دیار نینوا می‌برد و در سه بیت، تمام واقعه‌ی عاشورا را احساس‌مندانه و اشاره‌وار به تاریخ عاشورا به درستی بیان می‌كند. یكی‌ دیگر از ویژگی‌های این مرثیه آن است كه ایرج در این شعر به نوعی رئالیسم اجتماعی می‌رسد.آذر در ادامه عنوان كرد: اما مرثیه‌ی ایرج از این قرار است:
رسم است هر كه داغ جوان دیده‌ دوستان رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را
یك دوست زیر بازوی او گیرد از وفا وان یك ز چهره پاك كند اشك دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند تا تقویت شود دل محنت‌كشیده را
یك چند دعوتش به گل و بوستان كنند تا بركنندش از دل، خار خلیده را
جمعی دگر برای تسلای او دهند شرح سیاه‌كاری چرخ خمیده را
القصه هر كس به طریقی ز روی مهر تسكین دهد مصیبت بر وی رسیده را
تا این‌جا تصویر‌های ایرج در خانه‌ی جوانی كه فوت شده است، روایت می‌شود. حال می‌رویم به داستان نینوا:
آیا كه داد تسلیت خاطر حسین چون دید نعش اكبر در خون تنیده را
آیا كه غمگساری‌ و اندوه بری نمود لیلای داغ‌دیده‌ی محنت‌كشیده را
بعد از پدر دل پسر آماج تیغ شد آتش زدند لانه‌ی مرغ پریده را

 

+ به دليل دانلود بسيار زياد اين مجموعه (كه پر بازديد ترين بخش سايت شده است )، لينك جديد افزوده شد .

لينك دانلود (حجم : 11.8 مگابايت ، فرمت : ZIP ، پسورد : www.arianaebook.com )

اين مجموعه شامل ( ديوان اشعار ايرج ميرزا ، بدون سانسور / شعر در مورد چادر و حجاب از ايرج ميرزا / عارف نامه ، ايرج ميرزا /  قصيده هاي ايرج ميرزا / كتاب ايرج ميرزا با افزوده هاي چاپ سوم / كليات ديوان ايرج ميرزا / منظومه زهره و منوچهر اثر ايرج ميرزا ) مي باشد .

>> Modules Anywhere >>> -->
محمود بازدید : 88 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)
فـلسفۀ نوروز
چرا نوروز در اولين روز فصل بهار است؟

در پـاسخ به اين پرسش، مرحوم استاد محيط طباطبايـي گفتـه است، بايد دانست طول مدتي كه آفتـاب يك دور حــركت انتقالي خود را به دور زمين انجام مي دهد 365 و 5 ساعت و 48 دقيقه و يك ثانيه است و اين كسـر به مـرور زمان از قديـم به اين طرف مقدار آن در محاسبه تغيير پيدا كرده و هـر چـه جلوتـر آمـــده دقيقـتر شده است.

در زمانهاي قديم مثلا در دوره ساساني اين كسر را 6 ساعت تمام حساب مي آوردند.

بنابراين در هر چهار سال متوالي جمـــع اين كسرهاي ساليانه به يك روز مي رسيد براي اين كه آغاز سال از آن موقع طبيعي يعني اول تابستان كه منسوب به زرتشت بــود، تـجاوز نـكند، به جاي آن كه هر چهـار سال يك روز بـه سـال چهارم، مثل اين ايام بيفزايند، و آن را كبيسه كنند، هر 120 ســال از جمع اين ربعها يك ماه درست مي كردند و به آن سال اضافه مي كردند و آن را سال كبيسه مي گفتند. بنابراين در هـر 120 سـال از اول تـابسـتان تـا اول بـرج جوزا تغيير مكان پيدا مي كرد و در سال صد و بيستم دوباره بر مي گشت به جاي خودش. بعد از سلطنت يزد گرد و انقراض دولت ساساني، ديگر كـسي اين حساب كبيسه را نگاه نداشت در نتيجه نوروز هر 120 ســـال يك ماه جلو افتاد. تا اوايل سلطنت محمود غزنوي، اوّل فـــروردين با اوّل بــرج حمل منطبق شد و نـوروز از جـاي قـديم خــود كـه اول تابستان باشد، به اوّل حمل منطبق شد. به اين ترتيب جديد سبب ابداع وضع تازه اي در تاريــخ وقت شمار مي شد. اوّل سال را از آغاز بهار يا اعتدال ربيع به حســاب آوردند و پنـج روز به پنـجه دزديده يا خمسة مسـتـرقـه را بر آخـر اسفنـد افزودنـد. بايـد به ياد داشت كـه راه محاسبـة سال و مــاه پارسي مـانند مصري بر حسـاب ماهـي 30 روز در دوازده مـاه و پنــج روز اضافه در آخر ماه دوازدهم بود .



نوروز در فرهنگ اسلام:

مـقارن ظـهور اسـلام در ايـران رفته رفته بسياري از آداب و سنن خـرافي ايران قبل از اسلـام مثل عقيـدة 9 هـزار سـالة اهـورامـزدا و اهريمن، منع دفن مردگان، منع استحمام در آب گرم، آسماني نژاد پادشاهان و ... از بين رفت، ولي نوروز اين جشن ملّي و باستاني ايرانيان با اندك تغييرات و حذف جنبـه هـاي منـفي و خـرافي آن رنگ اسلامي گرفت و سبـب شد اسلام و ايـران به يكديگر نزديكتر شوند ، حتي پيشوايان ديني و مذهبي نيز آراستند . زنـده ياد دكتر علي شريعتي در اين باره مي گويد:
" اسلام كه همة رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگـرگون كرد، نوروز را جلاي بـيشتري داد، شــيرازه بـست و آن را با پـشتوانه اي استوار از خطر زوال در دوران مسـلماني ايـرانيان مـصون داشت... نوروز كه با جان مليـت زنـده بـود، روح مـذهب نيز گـرفت. سـنت ملـي و نژادي، با ايـمان مذهبي و عشق نيرومنـد تـازه اي كــه در دلـهاي مردم اين سـرزميـن بـرپا شـده بـود پــيوند خورد و محكم و مقدس شد."

اسلام براي هدايت ديگر اقـوام، هيچگاه بـا آداب و رسـوم آنـان بخورد خصمانه نكـرد. بـلكـه اسلـام بـا شـعـار: "فبـشر عـباد الذين يستمعون القول فيتبعون احـسنـه" به آداب و رســوم و سخـنـها و عقايد نژادهاي مختلف نگريست و به گزينش آداب و رسوم آنها پرداخـت و در اين ميـان بـسيـاري آداب و سنـن پسنـديده نـوروز ايرانيان را پذيرفته.

نوروز در آيينه روايات:

دربارة نوروز از ائـمه معصـوم(س) روايات زيادي در كتــاب هاي حديث نقل شده است كه معروفتـرين آنها روايت علي بن خنيس اسـت كـه از نـظـر صحت سند و سلامت راوي مورد تاييد محدثين است. علي بن خنيس مي گويد: بـر امـام صـادق (ع) در نـوروز وارد شدم. فرمود:
“ اين روز را مي شناسي؟” عرض كردم قربانت گـردم اين روزي است كه عجم آن را بزرگ مي شمرند و به يكديگر هديه مي دهند.
حضرت فرمود: “ قسم به بيت عتـيق كـه در مكه است ايـن نيست مگر به جهت امري قديم كه براي تو تفسير مي كنم... نوروز روزي است كه خداوند (در عالم ذر )از انسانها پيمان گرفت كه بندگي و عبوديت او را گردن گذارند و به پيامبرانش ايمان آورنــد و دستورهاي آنان را بپذيرند. آن نخـستين روزي اسـت كـه خورشـيد بتـابيد و بادهاي بـار دهنده وزيدن گرفت و گل و گياهان روي زمين روييدن گرفت. آن روزي است كه فرشته وحي بر پيامبر اسلام (ص) نـازل شـد. آن روزي است كه ابراهيم خليل بت ها را در هم شكـست و تخت فرعون زمـان خود را لرزانيد. روزي است كه امـام علي (ع) بتهاي درون خانه كعبه را به زير افكـند و نابود كرد. آن روزي است كه كـشتي نــوح پس از طوفان بر كوه جودي (آرارات فعلي) قـرار گــرفت. آن روزي اسـت كه قائم ما در آن روز ظـهور خـواهد كـرد و هـيچ روز نـوروز نيست مگر در آن توقع فرج داريم، به آن جهت كه نوروز از روزها ما و روزهاي شيعه ماست. عجم آن را حفظ كرد و شما اعراب آن را تضييع كرديد.”

معلي بن خنيـس در جاي ديگر درباره نوروز از امام صادق(ع) چنين نقل مي كند: “ همانا نوروز روزي است كه پيامبر (ص) عهد و پيمان ها را، براي اميرالمؤمنين (ع) گرفت و آن روزي است كه حـضرت بر اهل نهروان پيروز شد.”

مفضل بن عمر مي گويد امام صادق (ع) در خـبري طولاني بينابين كلامش فرمود: “ پس خداوند به او وحي فرمود: يـا حـزقيل اين روز شـريف و بـا ارزش نزد من است و به تحـقيق قـسم خـورده ام كه كسي در اين روز حاجتي را از من طلب نمي كند مگر آنكه بـرآورده سازم و آن روز نوروز است.”

عبدالصمد بن علي در روايتي از جد خود ابن عباس نقل مي كند كه “ در نوروز جامي سيمين كه پر از حلوا بود براي پيغمـبر(ص) هديـه آورده اند و آن حضرت پرسيد: “ اين چيست؟” گفتند: امروز روز نوروز است پرسيد: “ كه نوروز چيست؟” گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: “ آري در اين روز بود كه خداوند عـسكره را زنده كرد ” . پرسيدند عسكره چيست؟ فرمود: “ عسكره هزاران مردمي بودند كـه از ترس مرگ ترك ديار كردند و سر به بيابان نهادند و خـداونـد بـه آنها گفت: بميريد و مردند، سپس آنها را زنده كرد و ابرها را امر فرمود بباريد.” سپس از آن حلوا تناول كرد و آنچه در جام بود ميان اصحاب خود قسمت كرد و گفت: “ كاش هر روز براي ما نوروز بود.”
محمود بازدید : 117 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

«وقتي پيامبر اسلام مي‌گويد فاطمه يکي از چهار زن بزرگ جهان است، وقتي که در برابر همه رنجها و پريشاني‌ها و همه غمهاي زندگي فاطمه، پيغمبر به او تسلي مي‌دهد که «نمي‏خواهي بانوي همه زنان جهان باشي؟» اينها تعارف نيست که يک مرد به دخترش مي‌گويد! پيغمبر چنين تعارفها را ندارد!... وقتي مي‌گويد تو مي تواني بانوي همه زنان جهان باشي، به معناي اين نيست که تعارف کرده باشد و هم به معناي آن نيست که براي پيروان خود يک بت ساخته باشد که فقط او را بپرستند و يک معبود که ستايشش کنند و يک ممدوح که فقط مدحش را بگويند و يا يک قرباني که فقط عزاداري کنند؛ بلکه به عنوان يک سرمشق او را بشناسند و از روي زندگي‌اش درس بياموزند و عمل کنند. اين به معناي «سيده‌ زنان عالم» است.

چگونه مي‌توان آموخت؟ آنچه مي‌خواهم بگويم درس آموختن از اين شخصيت است. وقتي که مثلا مساله فدک در زندگي فاطمه مطرح است بايد ديد از آن چه مي‌توان آموخت؟ من قبلا گفته‌ام تکيه حضرت فاطمه براي پس گرفتن فدک فقط کوششي براي باز گرفتن يک مزرعه کوچک نيست. اينقدر نبايد دعوت فاطمه و مبارزه فاطمه را کوچک کرد و تحقير کرد. براي اينکه مبارزه براي پس گرفتن فدک، و اعلان غصب فدک بطور مداوم به عنوان نشان دادن نشانه‌اي و مظهري از غصب و انحراف در ر‍ژيم حاکمي است که فاطمه با آن مخالف است. اين يک نمونه سياسي است براي نشان دادن هميشگي رژيمي که الان روي کار آمده و علي‌رغم تمام توجيهات ديني و وجهه‌هاي اصحاب، بر اساس حق و عدل و قانون و اسلام عمل نکرده است و نمونه‌اش فدک، که اگر يک تومان هم باشد، بزرگترين ارزش را دارد.... امروز نه فدک است و نه اين تصادم هست و نه انتخابات سقيفه. خيال نکنيد که يک موضوع تاريخي است، نه. اين موضوعات زنده است و بايد تکرار بشود، اما نه به عنوان موضوعات تکراري تاريخ که هر سال بايد فقط يادآوري بشود بلکه به عنوان اينکه طرح شود و از آن درس گرفته شود. چه درسي؟ درسي که مي‌توان از بزرگترين مظهر مادري در تاريخ اسلام و نمونه اعلاي يک زن در خانه، داراي همسر و پرورنده فرزند- آنچنان همسري و اينچنين فرزنداني- گرفت: چنين زني که در تمام مدت عمرش از طفوليت تا ازدواجش و از ازدواجش تا مرگش، به عنوان يک عنصر مسئول در سرنوشت امت، فکر، عقيده، مبارزه و حق پرستي و همچنين در مقابل انحراف و در غصب و ستمي که در جامعه‌اش بوجود مي‏آيد، احساس مسئوليت مي‌کند و در متن درگيري‌هاي اجتماعي حضور دارد و تا لحظه مرگش خاموش نمي‌نشيند، علي‌رغم اينکه مي‌داند در اين مبارزه پيروز هم نخواهد شد!

همچنين امروز او مي‌تواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان يک مادر در مرحله‌اي که دختري چون زينب مي‌پرورد و پسراني چون حسن و حسين (ع)، و به عنوان يک بعد ديگر زن متعالي و مثالي، همسر به عنوان کسي که در تنهايي‌ها و سختي‌ها ، نقش‌ها و عظمتهاي علي (ع) پا به پاي اوست و همچنين به عنوان يک زن مسئول اجتماعي، کسي که از بدو تولد تا لحظه‌‌اي که پدرش را تنها به زمين گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشي، باز يک لحظه از مبارزه نايستاد: در جبهه خارجي با کفر تا هجرت و در جبهه داخلي با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتي بعد از مرگ نيز که: «علي مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نيايند و هم بر عزاي من مراسمي برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمي بپا ندارند تا به نام من قدرتي که هم اکنون بر روي کار آمده قدرت خود را توجيه ديني نکند» زني که حتي مردن و دفن شدنش را مي‌خواهد وسيله‌اي کند براي مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدي و هميشگي غصب. اين است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»!

 

محمود بازدید : 200 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

روز معلم

ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموحتم

استاد عزیزم روزت مبارک . . .

.

.

.

دبیر عزیزم . یاد تو همیشه در ذهنم .عشق تو در قلبم و عطر مهربانت همیشه در وجودم

جاری است ، روزت مبارک . . .

.

.

.

بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزد

اما تو میسوزی تا بسازی ، با سپاس و عرض تبریک فراوان . . .

.

.

.

مخصوص دبیر شیمی !

مهر شما ، گرافیت وجود مرا الماس کرد . من از با شما بودنم چیزی فراتر از استوکیومتری

زندگی و مولاریته شادیها آموختم . امیدوارم کلویید زندگی تان شفاف و معادلات زندگیتان

موازنه شده و محلول زندگیتان از عشق و محبت فراسیر شده باشد . با بیشترین درصد

خلوص دوستتان دارم و با بالاترین غلظت مولال ، روزتان مبارک !

.

.

.

تا خدا بوده و هست ، معلم بوده و هست و هر روز ، روز معلم هست . معلمی هنر است ،

عشقی است آسمانی  . . .

.

.

.

۱۰۰۰ گل سرخ تقدیم به معلم عزیزم که به من درس صبر و وفاداری آموخت .

و مرا در سرزمین دانش بارور ساخت . روزت مبارک . . .

.

.

.

سلامی برگرفته از آیه شریفه ی (سلام من قول رحیم) نثارتان باد این مناسبت را غنیمت

شمرده روزتان را تبریک عرض مینمایم . . .

.

.

.

معلم را بخش کردم اولش محبت آخرش محبت .

خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود . دانای عشق روزت مبارک . . .

.

.

.

همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری اموخت

روزت مبارک معلم عزیز . . .

.

.

.

ای معلم : ای روشنی بخش دلها . براستی که تو بعد از خداوند (علم الانسان ما لم یعلم )

هستی.چگونه می توان تو را ستود و تو را سرود که تو خود سرود قافله ی تمدن هستی .

.

.

.

سپاسگزر همچون معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را . . .

.

.

.

نمی دانم کدامین جمله را برای توصیف محبت هایتان بنویسم . نمی دانم چگونه شما را

توصیف کنم ، معلمی از جنس بلور ، آسمانی و مهربان ، چقدر زیبا واژه ها را آسمانی

می کنید . شاگرد کوچک شما ( علیرضا راد!)

.

.

.

معلم با تو من یاد گرفتم که چگونه زنده باشم و چگونه زندگی کنم . . .

روزت مبارک . . .

.

.

.

دیروز میگفتم : مشقهایم را خط بزن … مرا مزن …روی تخته خط بکش … گوشم را مکش

مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر

اما کنون .. مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر

مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان  . . .

.

.

.

از پدر گر قالب تن یافتیم از معلم جان روشن یافتیم

هر روزت مبارک . . .

.

.

.

سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی

هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار هرروزت مبارک باد . . .

.

.

.

چگونه می توانم تمام لحظه هایی که چون سرو در مقابلم ایستادی و با شور عشقت مرا

سیراب کردی جبران کنم جز اینکه بهترین درود ها و دعاهای خیرم را بدرقه راهت کنم . . .

.

.

.

فروغ صبح دانایی انیس روز نادانی چگونه پاس دارم تورا اینک که می دانم خدا هم نیز چون

من تورا بسیار دوست می دارد من هم چون خدایم تو را دارم

با سپاس بی حد … روزت مبارک

.

.

.

ای باغبان دلها دل را به تو سپردم سیراب کن زعلمت کویر تشنه ام را بعدش بکار درخت پر

بار مهربانی تا بار ان ببارد بر بوستان دلها جاری شود چو خونی درجات بی توانها  . . .

.

.

.

معلمی شغل نیست هنر است عشق ایثار و فداکاریست. معلم عزیز روز معلم را به شما

تبریک می گویم و از زحماتتان تشکر میکنم . . .

.

.

.

معلم باغبان باغ عشق است معلم قافله سالار عشق است

همه کار معلم کار عشق است

محمود بازدید : 108 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

روایت سه گروه درباره جریان شهادت حضرت فاطمه (س)

اندیشه  - در باره شهادت حضرت فاطمه امروزه بین پیروان مذاهب سخن فراوان گفته و نوشته شده و می شود، و گاه از آثار و پیامدهای آن نیز سخن به میان می آید.

اخیرا در جمعی از علمای اهل سنت که در مجمع التقریب حضور داشتند و مساله شهادت را پرسیدند، پاسخ داده شد که جریان شهادت حضرت زهرا(س) مانند سایر مسایل دیگر یک بحث علمی و تاریخی است. اثبات و نفی آن نیاز به بررسی و تحقیق بدون تعصب دارد اگر در پی تحقیق به این نتیجه رسیدیم که چنین حادثه ای واقع شده است. نتیجه آن روشن است و اگر به این نتیجه رسیدیم که جریان شهادت و حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) یک واقعیت است پذیرش آن قهری است و لیکن باید هر شخص و یا گروهی به نتیجه تحقیق گروه دیگر احترام بگذارد و علیه نظریه مقابل هجمه ای نداشته باشد و نباید بیان واقعیت ها را به معنای اهانت بدانیم.

برای بررسی جریان حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) یا به منابع شیعه و یا منابع اهل سنت مراجعه می کنیم ، در روایات شیعه جریان شهادت به صورت شفاف بیان شده است، و در منابع روایی و تاریخی اهل سنت به چند صورت بیان شده است:

الف)گروهی مثل ابن ابی شیبه جریان پس از پیامبر را به طور مفصل در المصنف نقل می کند و در این روایت مساله تهدید از سوی عمربن خطاب به صراحت ذکر شده است که این روایت در منابع حدیثی و تاریخی دیگر نیز آمده است.

ب) گروهی به غضب و ناراحتی حضرت زهرا نسبت به خلفا وبه اختصار به آن پرداخته اند. نظیر: بخاری، وی به صراحت نقل می کند حضرت زهرا(س) از خلیفه ناراحت بود و بر او غضب کرد به گونه ای که هرگز با او سخن نگفت و وصیت فرمود که در شب جنازه آن حضرت دفن شود و کسانی که به آن حضرت ظلم کردند در تشییع جنازه شرکت نکنند . این روایت مطابق روایات شیعه است.

نمونه دیگر از بلاذری است که از قول خلیفه اول نقل میکند در هنگام مرگ آرزو می کرد : ای کاش به خانه حضرت زهرا حمله نمی کرد هر چند برای جنگ بسته شده بود.

ج) گروهی مثل جوینی به شهادت و حتی سقط جنین تصریح کرده است.

انکار اصل این حادثه انکار یکی از بدیهیات تاریخ است. از این رو برخی از نویسندگانی که مخالف جریان شهادتند می گویند: این هجمه به خانه حضرت زهرا(س) محقق شده اما برای حفظ خلافت و بیعت بوده است و بدین جهت توجیه می کنند. از این رو کسانی که با طرح مساله غیرت و شجاعت حضرت علی می خواهند در جریان حوادث پس از رحلت تردید ایجاد کنند ، صحیح نیست زیرا این حادثه همان گونه که گفته شد سند تاریخی و روایی قوی در بین شیعه و اهل سنت دارد.

منبع:www.khabaronline.ir

محمود بازدید : 111 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)

سؤالات دین و زندگی دوم دبیرستان

درس اول    
     
    1-       مهم ترین و آشكارترین ویژگی جهان واقعی چیست؟ و اثر آن را در چه چیزهایی مشاهده می كنیم؟
    2-       پنج مورد از ویژگی های جهان واقعی را ذكر كنید؟
    3-       كدام ویژگی سبب پیدایش نظام می شود؟
    4-       همكاری و پیوستگی و ارتباط در یك نظام به چه منظور است؟
    5-       برتری مجموعه ی منظم در برابر مجموعه ی نامنظم چیست؟
    6-       با توجه به آیات ( لایات لاولی الالباب الذین یذكرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفكرون فی خلق الاسماوات و الارض)
    الف: اهل خرد چه كسانی هستند؟
    ب: منظور از قیاما و قعودا چیست؟ ( معنی كنید)
    7-       عبارت قرآنی را ترجمه كنید( لقومه یعقلون)



درس دوم    
   

    1-       رابطه ی طولی را تعریف كرده و مثالی برای آن بیاورید؟
    2-       رابطه ی عرضی را تعریف كرده و مثالی برای آن بیاورید؟
    3-       مبدا و منشا دانش بشری چیست؟
    4-       مصنوعات بشری با الهام از چه چیزی به وجود می آیند؟
    5-       چگونه مصنوعات متنوع تر و دقیق تر خواهد شد؟
    6-       این آیه به چه موضوعی اشاره دارد؟ (فتبارك الله احسن الخالقین)
    7-       نظام جهانی چه هدفی را دنبال می كند واجرای آن برای چه سازمان  یافته اند و می كوشند؟
    8-       با شناخت ساختمان دقیق موجودات و غایتمندی آنها حضور ...............و.............. را مشاهده می كنیم؟


درس سوم    
   

 
 

    1-       ارزش هر انسانی به چه چیزی بستگی دارد؟
    2-       مقام خلافت الهی چیست و چه كسی با چه ویژگی هایی شایسته ی چنین مقامی است؟
    3-       خداوند به انسان چه چیزی بخشیده كه او می تواند حقایق جهان پیرامون را بشناسد؟
    4-       انسان چه زمانی احساس خرسندی می كند و چه زمانی ملامت گر خویش است ؟
    5-       بعدهای وجود انسان را نام ببرید و ویژگی های هر یك جداگانه برشمارید؟
    6-       گزینه های صحیح را انتخاب نمایید؟
                          الف: خوابهای با صحنه های آشفته و بی اساس بیانگر چیست؟
               1- موضوع مهم               2- خستگی               3-حالت عمیق             4-حوادث آینده
                          ب: خداوند گوهر وجود انسان را با حقیقتی ملكوتی به نام ...................سرشت.
               1-روح                          2-جسم                   3- كرامت                     4-قدرت تفكر و تعقل
    7-       این سخن از كیست؟ ( خدا رحمت كند انسانی را كه بداند از كجا آمده در كجا قرار دارد و به سوی كجا رهسپار خواهد شد)
    8-       الف: امام جعفر صادق (ع)              ب: حضرت رسول اكرم (ص)
                    ج: حضرت علی(ع)                               د: امام سجاد(ع

    

درس چهارم    
   

 
 

    1-       ودیعه ها و امانات الهی برای سفر به سوی كمال را نام ببرید؟
    2-       حضرت علی (ع) عقل را چگونه توصیف كرده است؟
    3-       چه هنگام زیبایی ایمان و عمل صالح در وجود انسان تجلی می كند؟
    4-       موانع رشد و رستگاری را نام ببرید؟
    5-       علت سقوط انسان از كمال و فلاح به گناه چیست؟
    6-       امام صادق (ع) عقل و جهل را چگونه توصیف كرده است؟
    7-       شیطان از چه راه هایی انسان را به نافرمانی از خدا وسوسه می كند؟
    8-       زندگی صحنه جنگی سخت میان ................و...................است.

 

درس پنجم    
   

 
 

    1-       انسان ها معمولا در برخورد با مرگ چند دیدگاه دارند؟(با توضیح )
    2-       صاحبان دیدگاه اول در برخورد با مرگ چگونه می اندیشند ؟
    3-       از پیامدهای مهم نگرش اول چیست؟
    4-       دیدگاه پیروان ادیان الهی در رابطه با مرگ چیست؟
    5-       رسول خدا(ص) در رابطه با دیدگاه دوم (مرگ) چه می فرمایند؟
    6-       چند مورد از پیامدهای نگرش دوم در رابطه با مرگ را بنویسید
    7-       چرا زندگی انسان های عصر جدید با همه ی پیشرفت ها گرفتار نوعی عدم تعادل شده است؟
    8-       لا یرجون یعنی چه؟
                   الف: بازگشت دارند                   ب: رجعت نمی كنند
                   ج: امید ندارند                           د: راضی نیستند

 

درس ششم    
   

 
 

    1-       كار حكیمانه چگونه كاری است؟
    2-       حكیم به چه كسی می گویند؟
    3-       دو ویژگی انسان را نوشته ، توضیح دهید؟
    4-       انسان چگونه به خصلت الهی آراسته می شود؟
    5-       انسان ها چگونه توسط قرآن كریم به ضرورت معاد پی می برند؟
    6-       شعر داده شده از كدام شاعر است ؟( ما ز بالاییم و بالا می رویم  ما ز دریاییم و دریا می رویم

 

درس هفتم    
   

 
 

    1-       برخی از خصوصیات عالم برزخ را بیان كنید؟
    2-       بنابر فرمایش امام صادق (ع) مومن بعد از مرگ از شش چیز بهره مند می شود ، آن شش مورد را ذكر كنید؟
    3-       سخن پیشوایان دین بیانگر چه مطلبی است ؟
    4-       بعد از نابودی انسان چه چیزی از او باقی مانده و بر چه چیزی تاثیر می گذارد؟
    5-       فرمایش امام علی (ع) پیرامون مراحل اولیه مرگ انسان چیست؟
    6-       بعد از جنگ بدر خدا به كشته شدگان چه پیامی داد؟
    7-       قرآن كریم در مورد حق و عدل چه می فرمایند ؟ توضیح دهید؟

 

درس هشتم    
   

 

    1-       برپایی قیامت در چند مرحله انجام می گیرد؟
    2-       چند نمونه از شاهدان و گواهان دادگاه عدل الهی در روز قیامت را فقط نام ببرید؟
    3-       ویژگی و خصوصیت نامه ی اعمال انسان در قیامت چیست چه تفاوتی با نامه های ثبت شده در این دنیا دارد؟
    4-       طبق سخن امام صادق (ع) آیا واقعا اعمال وزن می شوند؟ توضیح دهید؟
    5-       معنی این عبارت قرآنی چیست؟ ( و كفی بنا حاسبین)

 

درس نهم    
   
 

    1-       به طور خلاصه بیان كنید كه دوزخیان پس از دچار شدن به عذاب با حسرت چه می گویند و چه پاسخی می شنوند ؟
    2-       جایگاه نیكوكاران و خصوصیاتی از بهشت را طبق آیات و روایات اسلامی توصیف كنید؟
    3-       خلاصه ای از فرمایش امام علی(ع) در توصیف بهشت را بیان كنید؟
    4-       انواع پاداش وكیفر اعمال انسانی را در این دنیا توضیح دهید با ذكر مثال ؟
    5-       جایگاه گناهكاران و خصوصیاتی از جهنم را طبق آیات و روایات الهی ترسیم كنید؟
    6-       بئس یعنی چه؟
                        الف: چه سخت است          ب: چه ساده است         ج: چه بد است           د: چه خوب است

 

درس دهم    
   

 
   
1-       معنی این لغات را بیان كنید؟
                                       الف: قطا                      ب: لا نفضوا                  ج: فاعف                  د: حسبی
2-       توكل به چه معناست؟
3-       انسانی كه به خدا توكل می كند ، چگونه سعادتمند می گردد؟
4-       شرط رسیدن به بی نیازی و عزت چیست؟
5-       تكیه بر غیر خدا چه چیزی را نتیجه می دهد؟
6-       اگر توكل بر خدا حقیقی و همراه با اخلاص باشد ، چه سودی برای انسان خواهد داشت؟
7-       توكل چه زمانی معنا دارد؟
8-       عبارت قرآنی (تدعون من دون الله ) به چه معناست؟
9-       این حدیث ( بی نیازی و عزت در گردشند و چون به محل توكل برسند آنجا را وطن سازند)
                       الف: امام سجاد(ع)            ب: امام  محمد باقر(ع)   
                       ج: امام جعفرصادق          د: حضرت علی (ع9

درس یازدهم    
   

 
1-       آفرینش با..................و........... شروع شد.
2-       خداوند با كدام یك از اسامی خود انسان را آفرید؟
3-       اگر بخواهیم جلوه ای از محبت خداوند را ببینیم چه چیزی را باید مشاهده كنیم؟
4-       ظرف هستی لبریز از محبت چه كسی است؟
5-       خداوند اساس و پایه دین داری را چه چیزی قرار دارد؟
6-       تصمیم ها و كارهای انسان سرچشمه ی چه چیزهایی هستند ؟توضیح دهید؟
7-       آثار محبت الهی به چند دسته تقسیم می شود؟
8-       پیروی از خداوند را توضیح دهید؟
9-       امام صادق (ع) در مورد پیروی از خداوند چه می فرمایند؟
10-    چه راهی انسان را به خدا می رساند ؟توضیح دهید؟
11-    چه چیزی آغازگر دوستی با خداست؟
12-    پایه و اساس اسلام چه كلمه ای است؟
13-    كتاب جاذبه و دافعه علی(ع) اثر كیست؟
الف: شهید بهشتی        ب: شهید چمران        ج: شهید مطهری       د: شهید دستغیب
 

درس دوازدهم    
   

 
1-       این سخن از كیست؟(آراستگی از اخلاق مومنان است)
2-       آیا ظاهر و باطن انسان با یكدیگر ارتباط دارند؟ با ذكر یك مثال توضیح دهید؟
3-       انسان عفیف چه چیزی دارد؟ و این موضوع باعث چه می شود؟
4-       آیا عفاف تنها مخصوص زنان است؟
5-       چرا عفاف در زنان جلوه ای زیباتر دارد؟
6-       چه چیزی در مقابل حقارت و ذلت قرار دارد؟ و در معنای این مورد چه عواملی گنجانده شده اند؟
7-       عزت واقعی نزد كیست؟
8-       از نشانه های رفع شكست خورده و مغلوب چیست؟
9-       ازمهم ترین برنامه های دینی چیست؟
10-    كانون عفاف در خانواده چه كسی است؟
11-    این حدیث از كیست؟
( دو ركعت نماز كه با بوی خوش گزارده شود بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون بوی خوش است)
الف: رسول خدا (ص)         ب: امام علی(ع)      ج: امام صادق(ع)     د: امام سجاد(ع)
 

درس سیزدهم    
   

 
 

                                         1  -    میزان گرایش به پوشش و حجاب در ادیان مختلف با چه چیزی رابطه ای مستقیم دارد؟
                                         2  -    دراجتماعات مختلف چه انسان هایی از پوشش كاملتر و متین تری استفاده می كنند؟
                                         3  -    پوشش در آیین مسیحیت چگونه می باشد؟
                                         4  -    پوشش در آیین یهود چگونه بوده است؟
    5  -    اگر مرد مسئولیت خود را انجام ندهد چه اتفاقی می افتد؟
    6-      سخنی از حضرت رسول در مورد نگاه به نامحرم بنویسید؟ 
    7-     زنان چگونه باید پوشش خود را تنظیم كنند؟
    8-     پوشش باعث چه چیزی در درون زن می شود؟
    9-     اسلام مردان را موظف به رعایت چه شروطی كرده است؟
    10-   انسان در مقابل نعمت وموهبت الهی چه مسئولیت را بر عهده دارد؟
                 11 -  منشا تفاوت زنان و مردان چیست؟

 

درس چهاردهم    
   

 
1-       لازمه ی رستگاری و سربلندی جامعه ی اسلامی چیست؟
2-       امام صادق(ع) موثرترین و بهترین راه فراخوانی به خیر و نیكی را چه می داند و در این مورد چه می فرمایند؟
3-       چه موقع امر به معروف و نهی از منكر ضرورت می یابد؟
4-       سه شرط از شرایط امر به معروف و نهی از منكر را بنویسید؟
5-       مراحل امر به معروف و نهی از منكر را بنویسید؟
6-       امام خمینی راجع به روش های درست امر به معروف و نهی ا زمنكر چه توصیه هایی می كند؟
7-       اثرات دعوت به خیر و نیكی ها را توضیح دهید؟
8-       چه كسی می تواند دعوت را انجام دهد ؟
9-       رسول خدا (ص) در مقام كسی كه امر به معروف ونهی از منكر می كند چه می فرماید؟
 

درس پانزدهم     
   

 

    1-       هر شخص یا ملت چگونه می تواند راه سربلندی را طی كند؟
    2-       از نظر امام علی()ع) فقر چگونه متولد می شود؟
    3-       امام علی (ع) چگونه عزت نفس خود را نگه می داشت؟
    4-       چه زمانی نفس ، انسان ها را مشغول می كند؟
    5-       برخی از آثار كار در تربیت انسان را فقط بر شمرید.
    6-       از نظر امام علی(ع) چه دستی آتش را لمس نخواهد كرد؟
    7-       این سخن ( هر كس بار زندگی خود را به دوش مردم اندازد ،ملعون است ) از كیست؟

 

درس شانزدهم    
   

 

    1-       كار و تلاش اقتصادی چه مواردی را در پی خواهد داشت؟
    2-       در بینش و تفكر اسلامی كار خلاق و مولد منشا اصلی چیست؟
    3-       كارهای انسان به چند دسته تقسیم می شوند هر یك از را توضیح دهید؟
    4-       مشاركت اقتصادی چه زمانی و توسط چه عواملی پدید می آید؟
    5-       چه زمانی چرخ تولید به كار می افتد ؟
    6-       فعالیت بانك به چه صورت است؟
    7-       تامین نیازهای عمومی جامعه به چه صورت است؟
    8-       شرایط خمس را توضیح دهید؟
    9-       امام علی (ع) راجع به دریافت مالیات به مالك اشتر چه فرمود؟
    10-    حساب سال داشتن به چه معناست؟
    11-    عبارت قرآنی ( فاولئك هم المضعفون) به چه معناست؟
    12-    مصارف زكات بر اساس آیه 60 سوره توبه را بنویسید؟
    13-    زكات به چه چیزهایی تعلق دارد نام ببرید؟
    14-    خمس چیست؟ و بر چند چیز تعلق می گیرد نام ببرید؟

محمود بازدید : 99 یکشنبه 02 خرداد 1389 نظرات (0)
 

كتاب: مجموعه آثار، ج 1، ص 199

نويسنده: آيت الله شهيد مطهري

يكی از انديشه‏هايی كه همواره بشر را رنج داده است انديشه مرگ و پايان‏ يافتن زندگی است . آدمی از خود می‏پرسد چرا به دنيا آمده‏ايم و چرا می‏ميريم ؟ منظور از اين ساختن و خراب كردن چيست ؟ آيا اين كار لغو و بيهوده نيست ؟

منسوب به خيام است :

تركيب پياله‏ای كه در هم پيوست

بشكستن آن روا نمی‏دارد مست

چندين قد سرو نازنين و سر و دست

از بهر چه ساخت وز برای چه شكست ؟

جامی است كه عقل آفرين می‏زندش

صد بوسه ز مهر بر جبين می‏زندش

اين كوزه گرد هر چنين جام لطيف

می‏سازد و باز بر زمين می‏زندش

دارنده كه تركيب طبايع آراست

از بهر چه افكند و را در كم و كاست ؟

گر نيك آمد ، شكستن از بهر چه بود ؟

 ور نيك نيامد اين صور ، عيب‏  كه راست ؟

ناراحتی از مرگ يكی از علل پيدايش بدبينی فلسفی است . فلاسفه بدبين ، حيات و هستی را بی هدف و بيهوده و عاری از هر گونه حكمت تصور می‏كنند . اين تصور ، آنان را دچار سرگشتگی و حيرت ساخته و احيانا فكر خودكشی را به آنها القاء كرده و می‏كند ، با خود می‏انديشند اگر بنابر رفتن و مردن‏ است نمی‏بايست می‏آمديم ، حالا كه بدون اختيار آمده‏ايم اين اندازه لااقل از ما ساخته هست كه نگذاريم اين بيهودگی ادامه يابد ، پايان دادن به‏ بيهودگی خود عملی خردمندانه است .

و نيز منسوب به خيام است :

گر آمدنم به خود بدی نامدمی

ور نيز شدن به من بدی كی شدمی

به زآن نبدی كه اندرين دير خراب

نه آمدمی نه شدمی نه بدمی

چون حاصل آدمی در اين شورستان

جز خوردن غصه نيست تا كندن جان

خرم دل آنكه زين جهان زود برفت

و آسوده كسی كه خود نيامد به جهان

بر شاخ اميد اگر بری يافتمی

هم رشته خويش را سری يافتمی

تا چند به تنگنای زندان وجود

ای كاش سوی عدم رهی يافتمی

نگرانی از مرگ

پيش از اينكه مسأله مرگ و اشكالی را كه از اين ناحيه بر نظامات جهان‏ ايراد می‏گردد بررسی كنيم ، لازم است به اين نكته توجه كنيم كه ترس از مرگ و نگرانی از آن ، مخصوص انسان است . حيوانات درباره مرگ ، فكر نمی‏كنند . آنچه در حيوانات وجود دارد غريزه فرار از خطر و ميل به حفظ حيات حاضر است . البته ميل به بقاء به معنای حفظ حيات موجود ، لازمه مطلق حيات

است، ولي در انسان، علاوه بر اين، توجه به آينده و بقاء در آينده نيز وجود دارد. به عبارت ديگر در انسان آرزوي خلود و جاويدان ماندن وجود دارد و اين آرزو مخصوص انسان است. آرزو فرع بر تصور آينده، و آرزوي جاويدان ماندن، فرع بر انديشه و تصور ابديت است و چنين انديشه و تصوري از مختصات انسان است. عليهذا ترس و خوف انسان از مرگ كه همواره 

انديشه او را به خود مشغول می‏دارد چيزی جدا از غريزه فرار از خطر است كه‏ عكس العملی است آنی و مبهم در هر حيوانی در مقابل خطرها . كودك انسان‏ نيز پيش از آنكه آرزوی بقاء به صورت يك انديشه در او رشد كند به حكم‏ غريزه فرار از خطر ، از خطرات پرهيز می‏كند .

" نگرانی از مرگ " زاييده ميل به خلود است ، و از آنجا كه در نظامات طبيعت هيچ ميلی گزاف و بيهوده نيست ، می‏توان اين ميل را دليلی‏ بر بقاء بشر پس از مرگ دانست . اين كه ما از فكر نيست شدن رنج می‏بريم‏ خود دليل است بر اينكه ما نيست نمی‏شويم . اگر ما مانند گلها و گياهان ، زندگی موقت و محدود می‏داشتيم ، آرزوی خلود به صورت يك ميل اصيل در ما بوجود نمی‏آمد . وجود عطش دليل وجود آب است . وجود هر ميل و استعداد اصيل ديگر هم دليل وجود كمالی است كه استعداد و ميل به سوی آن متوجه‏ است . گويی هر استعداد ، سابقه‏ای ذهنی و خاطره‏ای است از كمالی كه بايد به سوی آن شتافت . آرزو و نگرانی درباره خلود و جاودانگی كه همواره‏ انسان را به خود مشغول می‏دارد ، تجليات و تظاهرات نهاد و واقعيت نيستی‏ ناپذير انسان است . نمود اين آرزوها و نگرانيها عينا مانند نمود رؤياهاست كه تجلی ملكات و مشهودات انسان در عالم بيداری است . آنچه‏ در عالم رؤيا ظهور می‏كند تجلی حالتی است كه قبلا در عالم بيداری در روح‏ ما وارد شده و احيانا رسوخ كرده است ، و آنچه در عالم بيداری به صورت‏ آرزوی خلود و جاودانگی در روح ما تجلی می‏كند كه به هيچ وجه با زندگی‏ موقت اين جهان متجانس نيست ، تجلی و تظاهر واقعيت جاودانی ماست كه‏ خواه ناخواه از " وحشت زندان سكندر " رهايی خواهد يافت و " رخت بر خواهد بست و تا ملك سليمان خواهد رفت " . مولوی اين حقيقت را بسيار جالب بيان كرده آنجا كه می‏گويد :

پيل بايد تا چو خسبد اوستان

خواب بيند خطه هندوستان

خر نبيند هيچ هندستان به خواب

خر زهندستان نكرده است اغتراب

ذكر هندستان كند پيل از طلب

پس مصور گردد آن ذكرش به شب

اين گونه تصورات و انديشه‏ها و آرزوها نشاندهنده آن حقيقتی است كه‏ حكما و عرفا آن را " غربت " يا " عدم تجانس " انسان در اين جهان‏ خاكی خوانده‏اند .

مرگ ، نسبی است

اشكال مرگ از اينجا پيدا شده كه آن را نيستی پنداشته‏اند و حال آنكه‏ مرگ برای انسان نيستی نيست ، تحول و تطور است ، غروب از يك نشئه و طلوع در نشئه ديگر است ، به تعبير ديگر ، مرگ نيستی است ولی نه نيستی‏ مطلق بلكه نيستی نسبی ، يعنی نيستی در يك نشئه و هستی در نشئه ديگر .

انسان مرگ مطلق ندارد . مرگ ، از دست دادن يك حالت و بدست آوردن‏ يك حالت ديگر است و مانند هر تحول ديگری فناء نسبی است . وقتی خاك‏ تبديل به گياه می‏شود ، مرگ او رخ می‏دهد ولی مرگ مطلق نيست ، خاك ، شكل سابق و خواص پيشين خود را از دست داده و ديگر آن تجلی و ظهوری را كه در صورت جمادی داشت ندارد ، ولی اگر از يك حالت و وضع مرده است ، در وضع و حالت ديگری زندگی يافته است .

از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم به حيوان سر زدم

مردم از حيوانی و آدم شدم

پس چه ترسم كی زمردن كم شدم ؟

حمله ديگر بميرم از بشر

تا بر آرم از ملائك بال و پر

وز ملك هم بايدم جستن ز جو

كل شی‏ء هالك الا وجهه

دنيا ، رحم جان

انتقال از اين جهان به جهان ديگر ، به تولد طفل از رحم مادر بی شباهت‏ نيست . اين تشبيه ، از جهتی نارسا و از جهتی ديگر رساست . از اين جهت‏ نارساست كه تفاوت دنيا و آخرت ، عميق تر و جوهری تر از تفاوت عالم‏ رحم و بيرون رحم است . رحم و بيرون رحم ، هر دو ، قسمتهايی از جهان‏ طبيعت و زندگی دنيا می‏باشند ، اما جهان دنيا و جهان آخرت دو نشئه و دو زندگی اند با تفاوتهای اساسی ، ولی اين تشبيه از جهتی ديگر رساست ، از اين جهت كه اختلاف شرايط را نشان می‏دهد . طفل در رحم مادر به وسيله جفت‏ و از راه ناف ، تغذيه می‏كند ، ولی وقتی پا به اين جهان گذاشت ، آن راه‏ مسدود می‏گردد و از طريق دهان و لوله هاضمه ، تغذيه می‏كند . در رحم ، ششها ساخته می‏شود اما بكار نمی‏افتد و زمانی كه طفل به خارج رحم منتقل شود ، ششها مورد استفاده او قرار می‏گيرد .

شگفت آور است كه جنين تا در رحم است كوچك ترين استفاده‏ای از مجرای‏ تنفس و ريه‏ها نمی‏كند ، و اگر فرضا در آن وقت اين دستگاه لحظه‏ای بكار افتد ، منجر به مرگ او می‏گردد ، اين وضع تا آخرين لحظه‏ای كه در رحم است‏ ادامه دارد ، ولی همينكه پا به بيرون رحم گذاشت ناگهان دستگاه تنفس‏ بكار می‏افتد و از اين ساعت اگر لحظه‏ای اين دستگاه تعطيل شود خطر مرگ‏ است .

اينچنين ، نظام حيات قبل از تولد با نظام حيات بعد از تولد تغيير می‏كند ، كودك قبل از تولد در يك نظام حياتی ، و بعد از تولد در نظام‏ حياتی ديگر زيست می‏نمايد .

اساسا جهاز تنفس با اينكه در مدت توقف در رحم ساخته می‏شود ، برای آن‏ زندگی يعنی برای مدت توقف در رحم نيست ، يك پيش بينی و آمادگی قبلی‏ است برای دوره بعد از رحم . جهاز باصره و سامعه و ذائقه و شامه نيز با آنهمه وسعت و پيچيدگی ، هيچكدام برای آن زندگی نيست ، برای زندگی در مرحله بعد است .

دنيا نسبت به جهان ديگر مانند رحمی است كه در آن اندامها و جهازهای‏ روانی انسان ساخته می‏شود و او را برای زندگی ديگر آماده می‏سازد . استعدادهای روانی انسان ، بساطت و تجرد ، تقسيم ناپذيری و ثبات نسبی " من " انسان ، آرزوهای بی پايان ، انديشه‏های وسيع و نامتناهی او ، همه ، ساز و برگهايی است كه متناسب با يك زندگی وسيع تر و طويل و عريض تر و بلكه جاودانی و ابدی است . آنچه انسان را " غريب " و " نامتجانس " با اين جهان فانی و خاكی می‏كند همينهاست . آنچه سبب شده كه انسان در اين جهان حالت " نيی " داشته باشد كه او را از " نيستان " بريده‏اند ، " از نفيرش مرد و زن بنالند " و همواره جويای " سينه‏ای شرحه شرحه‏ از فراق " باشد تا " شرح درد اشتياق " را بازگو نمايد همين است . آنچه سبب شده انسان خود را " بلند نظر پادشاه سدره نشين " بداند و جهان را نسبت به خود " كنج محنت آباد " بخواند و يا خود را " طاير گلشن قدس " و جهان را " دامگه حادثه " ببيند همين است .

قرآن كريم می‏فرمايد :

« افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون » ( 1 ) .

" آيا گمان برديد كه ما شما را ( با اينهمه تجهيزات و ساز و برگها ) عبث آفريديم و غايت و هدفی متناسب با اين خلقت و اين ساز و برگ‏ها در كار نيست و شما به سوی ما بازگردانده نمی‏شويد ؟ " .

اگر انسان با اينهمه تجهيزات و ساز و برگ‏ها بازگشتی به سوی خدا ، به‏ سوی جهانی كه ميدان وسيع و مناسبی است برای اين موجود مجهز ، نداشته‏ باشد درست مثل اين است كه پس از عالم رحم ، عالم دنيايی نباشد و تمام‏ جنينها پس از پايان دوره رحم فانی گردند ، اينهمه جهازات باصره و سامعه‏ و شامه و مغز و اعصاب و ريه و معده كه به كار رحم نمی‏خورد و برای زندگی‏ گياهی رحم زائد است لغو و عبث آفريده شود و بدون استفاده از آنها رهسپار عدم گردد .

آری ، مرگ ، پايان بخشی از زندگی انسان و آغاز مرحله‏ای نوين از زندگی‏ او است .

مرگ ، نسبت به دنيا مرگ است و نسبت به جهان پس از دنيا تولد است‏ ، همچنانكه تولد يك نوزاد نيز نسبت به دنيا تولد ، و نسبت به زندگی‏ پيشين او مرگ است .

دنيا ، مدرسه انسان

دنيا برای بشر نسبت به آخرت مرحله تهيؤ و تكميل و آمادگی است . دنيا نسبت به آخرت نظير دوره مدرسه و دانشگاه است برای يك جوان ، دنيا حقيقتا مدرسه و دار التربيه است .

در نهج البلاغه ، بخش كلمات قصار ، آمده است كه شخصی آمد خدمت‏ اميرالمؤمنين علی ( ع ) و زبان به ذم دنيا گشود كه دنيا چنين است و دنيا چنان ، دنيا انسان را فريب می‏دهد ، دنيا انسان را فاسد می‏كند ، دنيا دغلباز و جنايتكار است ، و از اين قبيل سخنان . اين مرد شنيده بود كه‏ بزرگان ، دنيا را مذمت می‏كنند ، خيال كرده بود مقصود از مذمت دنيا مذمت واقعيت اين جهان است ، مقصود اين است كه جهان فی حد ذاته بد است ، نمی‏دانست كه آنچه بد است دنيا پرستی است ، آنچه بد است ديد كوتاه و خواست محدود است كه با انسان و سعادت انسان ناسازگار است . علی ( ع ) به او فرمود : تو فريب دنيا می‏خوری ، دنيا تو را فريب نمی‏دهد ، تو بر دنيا جنايت وارد آورده‏ای ، دنيا بر تو جنايت نكرده است . . . تا آنجا كه فرمود : دنيا با كسی كه با صداقت رفتار كند صديق است و برای‏ كسی كه آن را درك كند مايه عافيت است ، دنيا معبد دوستان خدا ، مصلای‏ فرشتگان خدا ، فرودگاه وحی خدا ، تجارتخانه اولياء خداست . . .

شيخ فريدالدين عطار اين داستان را به نظم آورده می‏گويد :

آن يكی در پيش شير دادگر

ذم دنيا كرد بسياری مگر

حيدرش گفتا كه دنيا نيست بد

بد تويي، زيرا كه دوري از خرد

هست دنيا بر مثال كشتزار

هم شب و هم روز بايد كشت و كار

زانكه عزّ و دولت دين سر به سر

جمله از دنيا توان برد اي پسر

تخم امروزينه فردا بر دهد

ور نكاري اي دريغا بر دهد

گر ز دنيا بر نخواهي برد تو

زندگي ناديده خواهي مرد تو

دائما در غصّه خواهي ماند باز

كار، سخت و مرد، سست و ره دراز

ناصر خسرو خطاب به جهان مي‌گويد:

جهان چه در خورد و بايسته‌اي

اگر چند با كس نپايسته‌اي

به ظاهر چو در ديده خس، ناخوشي

به باطن چو دو ديده بايسته‌اي

اگر بسته‌اي را گهي بشكني

شكسته بسي نيز هم بسته‌اي

چو آلوده بيندت آلوده‌اي

وليكن سوي شستگان، شسته‌اي

كسي كو تو را مي‌نكوهش كند

بگويش: هنوزم ندانسته‌اي

ز من رسته‌اي تو اگر بخردي

چه بنكوهي آن را گزان رسته‌اي

به من بر، گذر داد ايزد تو را

تو در رهگذر،‌پسته چه نشسته‌اي

ز بهر تو ايزد درختي بكشت

كه تو شاخي از بيخ او جسته‌اي

اگر كژ بر او رسته‌اي سوختي

و گر راست بر رسته‌اي رسته‌اي

بسوزد بلي، هر كسي چوب گژ

نپرسد كه بادام يا پسته‌اي

تو تير خدايي سوي دشمنش

به تيرش چرا خويشتن خسته‌اي

قرآن كريم مي‌فرمايد:

الذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملا(1)

«خدا مرگ و زندگي را آفريده تا بيازمايد كه كداميك از شما درست كارتريد.»

يعني دنيا كه تلفيق و تركيبي از موت وحيات است آزمايشگاه نيكوكاري بشر است.

بايد توجه داشت كه «آزمايش» خدا براي نمايان ساختن استعدادها و قابليّتها است. نمايان ساختن يك استعداد همان رشد دادن و تكامل دادن آن است. اين آزمايش براي پرده برداشتن از رازهاي موجود نيست، بلكه براي فعليّت دادن به استعدادهاي نهفته چون راز است. در اينجا پرده برداشتن، به ايجاد كردن است. آزمايش الهي، صفات انساني را از نهانگاه قوّه و استعداد به صفحه فعليّت و كمال بيرون مي‌آورد. آزمايش خدا تعيين وزن نيست، افزايش دادن وزن است.

با اين توضيح روشن مي‌گردد كه آيه يادشه مبيّن همين حقيقت است كه دنيا، پرورشگاه استعدادها و دار التربيه انسانهاست.

ريشه اعتراض

با تفسيري كه از ماهيّت مرگ نموديم، بي‌پايه بودن اعتراضها بر ملا مي‌گردد. در حقيقت، اين اعتراضها از نشناختن انسان و جهان،‌به عبارت ديگر از يك جهان‌بيني ابتر و ناقص پيدا مي‌شود.

الحق اگر مرگ پايان زندگي باشد، ديگر ميل و آرزوي جاويدان ماندن فوق العاده رنج آور است و چهره مرگ در آينه انديشه روشن و دور نگر انسان بينهايت وحشتزاست.

اينكه برخي از افراد بشر حيات و زندگي را لغو مي‌پندارند بدين جهت است كه آرزوي جاويد ماندن دارند و اين آرزو را غير قابل تحقق مي‌پندارند. اگر آرزو و ميل به جاويد ماندن نبود، حيات و زنگدي را لغو و بيهوده نمي‌دانستند هر چند منتهي به نيستي مطلق گردد، حد اكثر اين است كه آن را يك خوشبختي موقت و يك دولت مستعجل مي‌شناختند، هرگز فكر نمي‌كردند كه نيستي از چنين هستي بهتر است، زيرا فرض اين است كه عيب اين هستي كوتاهي آن است، عيبش اين است كه به دنبال خود نيستي دارد، پس همه عيبها از ناحية نيستي و كوتاهي پديد مي‌آيد و چگونه ممكن است كه اگر بجاي آن مقدار محدود هستي نيز نيستي مي‌بود بهتر بود؟!

آري، اكنون در خود آرزوي جاويد ماندن را مي‌يابيم و اين آرزو فرع بر تصور جاويد ماندن است،  يعنی تصوری از جاودانگی و زيباييش و جاذبه‏اش‏  داريم و اين جاذبه در ما آرزويی بزرگ بوجود آورده است كه برای هميشه‏ بمانيم و برای هميشه از موهبت حيات ، بهره‏مند گرديم .

اگر يك سلسله افكار ماترياليستی به مغز ما هجوم آورد كه اين انديشه‏‌ها و  آرزوها همه بيهوده است و از واقعيت جاودانگی خبری نيست ، حق داريم‏ مضطرب و ناراحت شويم و رنج و وحشت عظيمی در ما پديد آيد ، آرزو می‏كنيم‏ كه ای كاش نيامده بوديم و با اين رنج و وحشت روبرو نمی‏شديم . پس تصور لغو و بيهوده بودن هستی ، معلول ناهماهنگی ميان يك غريزه ذاتی و يك‏ تلقين اكتسابی است ، اگر آن غريزه نبود چنين تصوری در ما پديد نمی‏آمد ، همچنانكه اگر افكار غلط ماترياليستی به ما تلقين نمی‏شد باز هم اين تصور در ما پديد نمی‏آمد .

انسان و ساختمان واقعی و پنهان انسان به گونه‏ای است كه آرزوی جاويد ماندن را به عنوان وسيله‏ای برای رسيدن به كمالی كه استعداد آن را دارد بوجود آورده است ، و چون اين ساختمان و استعدادهای موجود در آن ، بيش‏ از زندگی محدود چند روزه دنياست و اگر زندگی ، محدود به حيات دنيوی‏ گردد همه آن استعدادها لغو و بيهوده است ، انسان غير مؤمن به حيات ابدی‏ ميان ساختمان وجود خود از يك طرف و انديشه و آرزوی خود از طرف ديگر ناهماهنگی می‏بيند ، با زبان سر می‏گويد : " پايان هستی نيستی است و همه‏ راهها به فنا منتهی می‏شود پس حيات و زندگی لغو و بيهوده است " ولی با زبان استعدادها كه رساتر و جامع تر است می‏گويد : " نيستی در كار نيست‏ ، راهی بی پايان در پيش است ، اگر زندگی من محدود بود با استعداد جاودان ماندن و آرزوی جاودان ماندن آفريده نمی‏شدم " .

از اينرو همچنانكه قبلا هم گفتيم قرآن كريم انديشه نفی قيامت را با بيهوده دانستن آفرينش مرادف می‏شمرد :

« ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون »( 1 ) .

" آيا پنداشته‏ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و بازگشت شما به‏ سوی ما نيست ؟ "

آری ، كسی كه دنيا را " مدرسه " و " دار التكميل " بداند و به‏ حيات ديگر و نشئه ديگر مؤمن باشد ، ديگر زبان به اعتراض نمی‏گشايد كه يا نمی‏بايد ما را به دنيا بياورند يا اكنون كه آورده‏اند نبايد بميريم ، چنانكه خردمندانه نيست كه كسی بگويد طفل يا نبايد به مدرسه فرستاده شود و يا اگر به مدرسه رفت هيچوقت نبايد مدرسه را ترك گويد .

بابا افضل كاشانی ، آن مرد دانشمند ، استاد يا استاد استاد خواجه‏ نصيرالدين  طوسی ، در يك رباعی عالی ، فلسفه مرگ را بيان كرده است ، می‏توان آن را پاسخی به رباعی معروف خيام دانست ، و شايد اين رباعی در جواب آن رباعی‏ است . رباعی منسوب به خيام اين است :

تركيب پياله‏ای كه در هم پيوست

بشكستن آن ، روا نمی‏دارد مست

چندين قد سرو نازنين و سر و دست

از بهر چه ساخت وز برای چه شكست ؟

بابا افضل می‏گويد :

تا گوهر جان در صدف تن پيوست

از آب حيات ، صورت آدم بست

گوهر چو تمام شد ، صدف چون بشكست

بر طرف كله گوشه سلطان بنشست

در اين رباعی ، جسم انسان ، همچون صدفی دانسته شده كه گوهر گرانبهای‏ روح انسانی را در دل خود می‏پروراند . شكستن اين صدف ، زمانی كه وجود گوهر كامل می‏گردد ، ضرورت دارد تا گوهر گرانقدر از جايگاه پست خود به‏ مقام والای كله گوشه انسان ارتقاء يابد . فلسفه مرگ انسان نيز اين است‏ كه از محبس جهان طبيعت به فراخنای بهشت برين كه به وسعت آسمانها و زمين است منتقل گردد و در جوار مليك مقتدر و خدای عظيمی كه در تقرب به‏ او هر كمالی حاصل است ، مقام گزيند ( 1 ) ، و اين است معنای :

« انا لله و انا اليه راجعون »( 2 ) .

" ما متعلق به خداييم و ما به سوی وی بازگشت داريم " .

ايراد " چرا می‏ميريم ؟ " و پاسخ آن ، به صورت نغزی در يكی از داستانهای مثنوی آمده است :

گفت موسی ای خداوند حساب

نقش كردی ، باز چون كردی خراب ؟

نر و ماده نقش كردی جانفزا

وانگهی ويران كنی آن را ، چرا ؟

گفت حق : دانم كه اين پرسش تورا

نيست از انكار و غفلت وز هوی

ورنه تأديب و عتابت كردمی

بهر اين پرسش تو را آزردمی

ليك می‏خواهی كه در افعال ما

باز جويی حكمت و سر قضا

تا از آن واقف كنی مر عام را

پخته گردانی بدين هر خام را

پس بفرمودش خدا ای ذو لباب

چون بپرسيدی بيا بشنو جواب

موسيا تخمی بكار اندر زمين

تا تو خود هم وادهی انصاف اين

چونكه موسی كشت و كشتش شد تمام

خوشه‏هايش يافت خوبی و نظام

داس بگرفت و مر آنها را بريد

پس ندا از غيب در گوشش رسيد

كه چرا كشتی كنی و پروری

چون كمالی يافت آن را می‏بری ؟

گفت يارب ز آن كنم ويران و پست

كه در اينجا دانه هست و كاه هست

دانه لايق نيست در انبار كاه

كاه در انبار گندم ، هم تباه

نيست حكمت اين دو را آميختن

فرق ، واجب می‏كند در بيختن

گفت اين دانش ز كه آموختی ؟

نور اين شمع از كجا افروختی ؟

گفت تمييزم تو دادی ای خدا

گفت پس تمييز چون نبود مرا ؟

در خلايق روحهای پاك هست

روحهای تيره گلناك هست

اين صدفها نيست در يك مرتبه

در يكی در است و در ديگر شبه

واجب است اظهار اين نيك و تباه

همچنان كاظهار گندمها ز كاه

مرگ ، گسترش حيات است در بحث از پديده موت ، به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه پديده‏های‏ " موت " و " حيات " نظام متعاقبی را در جهان هستی بوجود می‏آورند ، همواره مرگ يك گروه ، زمينه حيات را برای گروهی ديگر فراهم می‏سازد . لاشه جانورانی كه می‏ميرند بی مصرف نمی‏ماند ، از آنها گياهها يا جانداران‏ تازه نفس و پرطراوت ديگری ساخته می‏شود . صدفی می‏شكند و گوهر تابناكی‏ تحويل می‏دهد ، بار ديگر از همان جرم و ماده ، صدفی نو تشكيل می‏گردد و گوهر گرانبهای ديگری در دل آن پرورش می‏يابد . صدف شكستن و گوهر تحويل‏ دادن ، بينهايت مرتبه تكرار می‏گردد و بدينوسيله فيض حيات در امتداد بی‏ پايان زمان گسترش می‏يابد . اگر مردمی كه در هزار سال قبل می‏زيستند نمی‏مردند نوبت زندگی به انسانهای امروز نمی‏رسيد ، همچنانكه مردم امروز اگر جا تهی نكنند ، امكان وجود برای آيندگان نخواهد بود . اگر گلهای سال‏ گذشته از رويه زمين برچيده نشده بودند گلهای با طراوت و جوان سال جديد ، ميدانی  رای خودنمايی نمی‏يافتند . ماده برای پذيرش حيات ، از لحاظ مكان ، ظرفيت محدودی دارد ولی از لحاظ زمان ظرفيتش نامتناهی است . اين جالب‏ است كه جرم عالم هر اندازه از نظر فضا وسيع باشد ، وسعتی هم از لحاظ زمان دارد و هستی در اين بعد نيز گسترش بی نظير دارد .

خيام كه خود از ايراد گيران از مرگ است ( البته منسوب به او است ) نكته‏ای را يادآور می‏شود كه ضمنا جواب به اعتراضهای خود اوست . می‏گويد :

از رنج كشيدن ، آدمی حر گردد

قطره چو كشد حبس صدف ، در گردد

گر مال نماند سر بماناد بجای

پيمانه چو شد تهی ، دگر پر گردد

از تهی شدن پيمانه نبايد انديشه كرد ، كه بار ديگر ساقی پيمانه را پر می‏كند . هم او می‏گويد :

برخيز و مخور غم جهان گذران

بنشين و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفايی بودی

نوبت به تو خود نيامدی از دگران

شاعر ، اين جهت را به حساب بيوفايی دنيا می‏گذارد ، آری ، اگر تنها همين شخصی كه اكنون نوبت اوست مقياس باشد بايد بيوفايی ناميده شود ، اما اگر حساب ديگران را هم كه بايد بيايند و دوره خود را طی كنند بكنيم‏ نام عوض می‏شود و بجای بيوفايی بايد بگوييم انصاف و عدالت و رعايت‏ نوبت .

اينجا ممكن است كسی بگويد قدرت خداوند ، غيرمتناهی است ، چه مانعی‏ دارد كه هم اينها كه هستند برای هميشه باقی بمانند و هم برای آيندگان فكر جا و زمين و مواد غذايی بشود ؟ !

اينها نمی‏دانند كه آنچه امكان وجود دارد از طرف پروردگار افاضه شده و می‏شود ، آنچه موجود نيست همان است كه امكان وجود ندارد . فرض جای ديگر و محيط مساعد ديگر به فرض امكان ، زمينه وجود انسانهای ديگری را در همانجا فراهم می‏كند ، و باز در آنجا و اينجا اشكال سر جای خود باقی است‏ كه بقاء افراد و دوام آنها راه وجود و ورود را بر آيندگان می‏بندد .

اين نكته ، مكمل پاسخی است كه تحت عنوان " مرگ ، نسبی است " ياد كرديم . حاصل جمع اين دو نكته اين است كه ماده جهان با سير طبيعی و حركت جوهری خويش ، گوهرهای تابناك روحهای مجرد را پديد می‏آورد ، روح‏ مجرد ، ماده را رها می‏كند و به زندگی عالی تر و نيرومندتری ادامه می‏دهد و ماده مجددا گوهر ديگری در دامن خويش می‏پروراند . در اين نظام ، جز تكامل و توسعه حيات‏ چيزی نيست و اين توسعه در نقل و انتقالها انجام می‏گيرد .

ايراد گيری بر مرگ و تشبيه آن به شكستن كوزه‏های كوزه‏گر و آرزوی اينكه‏ مبدأ هستی و كارگردان نظام آفرينش درس خود را از كوزه‏گر بياموزد ، آنچنان كودكانه است كه لايق بحث نيست . اين گونه انديشه‏ها احيانا تفنن‏ شاعرانه و نوعی خيالبافی ظريف هنرمندانه است كه ارزش هنری دارد و بس‏ . به احتمال قوی گوينده اشعار منسوب به خيام چنين منظوری داشته است و يا از طرز فكر محدود ماترياليستی ناشی شده است ، ولی در فلسفه كسی كه‏ می‏گويد " آنطور كه به خواب می‏رويد می‏ميريد و آنطور كه از خواب‏ برمی‏خيزيد زنده می‏شويد " ( 1 ) همه اشكالها حل است . چنين كسی نه تنها از مرگ نمی‏ترسد بلكه همچون علی ( ع ) مشتاق آن است و آن را رستگاری‏ می‏شمرد ( 2 ) .

ميرداماد ، آن فيلسوف بزرگ الهی می‏گويد :

" از تلخی مرگ مترس ، كه تلخی آن در ترسيدن از آن است " .

سهروردی ، فيلسوف الهی اشراقی اسلامی می‏گويد :

" ما حكيم را حكيم نمی‏دانيم مگر وقتی كه بتواند با اراده خود ، خلع‏ بدن نمايد " . كه خلع بدن برای او كار ساده و عادی گردد و ملكه او شده‏ باشد .

نظير اين بيان از ميرداماد حكيم محقق و پايه گذار حوزه اصفهان نقل شده‏ است .

اين است منطق كسانی كه گوهر گرانبهايی را كه در دل جسم بوجود می‏آيد می‏شناسند . اما كسی كه در تنگنای انديشه‏های نارسا و محدود ماترياليستی‏ گرفتار است البته از مرگ نگران است ، زيرا از نظر او مرگ ، نيستی‏ است . او رنج می‏برد كه چرا اين تن ( كه به گمان او تمام هويت و شخصيت‏ از همين تن است ) منهدم می‏گردد ، لهذا انديشه مرگ ، باعث بدبينی او به‏ جهان می‏گردد . چنين كسی بايد در تفسيری كه نسبت به جهان می‏كند تجديد نظر كند و بايد بداند كه خرده‏گيری او مربوط به تصور غلطی است كه از جهان‏ دارد .

اين بحث مرا به ياد داستان كتابفروش ساده دلی در مدرسه فيضيه‏ می‏اندازد :

" در سالهايی كه در قم تحصيل می‏كردم ، مرد ساده لوحی در مدرسه فيضيه ، كتابفروشی می‏كرد . اين مرد بساط خويش را می‏گسترد و طلاب از او كتاب‏ می‏خريدند . گاهی كارهای عجيبی می‏كرد و سخنان مضحكی می‏گفت كه دهان به‏ دهان می‏گشت . يكی از طلاب نقل می‏كرد كه روزی برای خريدن كتابی به وی‏ مراجعه كرده پس از ملاحظه كتاب ، قيمت را پرسيدم ، گفت نمی‏فروشم ، گفتم چرا ؟ گفت اگر بفروشم بايد يك نسخه ديگر بخرم و سر جای اين بگذارم‏ .

می‏گفت از سخن اين كتابفروش خنده‏ام گرفت ، كتابفروش اگر دائما در حال داد و ستد و مبادله نباشد كتابفروش نيست و سودی نمی‏برد " .

گويی آن كتابفروش از مكتب شعری خيام پيروی می‏كرد آنجا كه می‏گويد :

تا زهره و مه در آسمان گشت پديد

بهتر ز می‏ناب كسی هيچ نديد

من در عجبم ز ميفروشان كايشان

به زانچه فروشند چه خواهند خريد ؟ !

بر می‏فروش خرده می‏گيرد كه چرا می‏را می‏فروشد ؟ البته اين خرده‏گيری به‏ زبان شعر است نه به زبان جد ، لطف و زيبايی خود را نيز مديون همين جهت‏ است . اما وقتی كه اين منطق را با مقياس " جد " می‏سنجيم می‏بينيم كه‏ چگونه يك ميخواره كار ميفروش را با كار خودش اشتباه می‏كند . برای‏ ميخواره ، می ، هدف است ، اما برای ميفروش ، وسيله است . ميفروش‏ كارش خريدن و فروختن و سود بدست آوردن و باز از نو همين عمل را تكرار كردن است . كسی كه كارش اين است ، از دست دادن كالا او را ناراحت‏ نمی‏كند بلكه خوشحال می‏شود زيرا جزئی از هدف وسيع اوست .

عارفی كو كه كند فهم ، زبان سوسن

تا بپرسد كه چرا رفت و چرا باز آمد ؟

آفرينش همچون سوداگری است . بازار جهان بازار تهيه و فروش و تحصيل‏ سود و باز تكرار اين كار است . " نظام مرگ و زندگی " نظام مبادله‏ است ، نظام افزايش و تكميل است . آنكه مبادله آفرينش را مورد انتقاد قرار می‏دهد قانون جهان و هدف آن را نشناخته است .

هر نقش را كه ديدی ، جنسش زلامكان است

گر نقش رفت غم نيست ،  اصلش چو جاودان است

پينوشتها:

1. مؤمنون / 115.

2. ملك / 2.

3. مؤمنون / 115.

4.  ان المتقين فی جنات و نهر 0 فی معقد صدق عند مليك مقتدر » .  قمر / 54 - 55

5.  بقره / . 156

6.  كما تنامون تموتون ، و كما تستيقظون تبعثون » - حديث نبوی .

7.  وقتی علی ( ع ) ضربت خورد فرمود : فزت و رب الكعبه » " به‏ خدای كعبه رستگار شدم " .

 

درباره ما
Profile Pic
میلاد یگانه منجی عالم بشریت پیشاپیش بر تمامی مسلمانان جهان به ویژه شما دوست مراجعه کننده به وبلاگ مبارک و میمون باد. نظر را فراموش نکنید.!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 29
  • بازدید کلی : 3,620
  • کدهای اختصاصی