«وقتي پيامبر اسلام ميگويد فاطمه يکي از چهار زن بزرگ جهان است، وقتي که در برابر همه رنجها و پريشانيها و همه غمهاي زندگي فاطمه، پيغمبر به او تسلي ميدهد که «نميخواهي بانوي همه زنان جهان باشي؟» اينها تعارف نيست که يک مرد به دخترش ميگويد! پيغمبر چنين تعارفها را ندارد!... وقتي ميگويد تو مي تواني بانوي همه زنان جهان باشي، به معناي اين نيست که تعارف کرده باشد و هم به معناي آن نيست که براي پيروان خود يک بت ساخته باشد که فقط او را بپرستند و يک معبود که ستايشش کنند و يک ممدوح که فقط مدحش را بگويند و يا يک قرباني که فقط عزاداري کنند؛ بلکه به عنوان يک سرمشق او را بشناسند و از روي زندگياش درس بياموزند و عمل کنند. اين به معناي «سيده زنان عالم» است.
چگونه ميتوان آموخت؟ آنچه ميخواهم بگويم درس آموختن از اين شخصيت است. وقتي که مثلا مساله فدک در زندگي فاطمه مطرح است بايد ديد از آن چه ميتوان آموخت؟ من قبلا گفتهام تکيه حضرت فاطمه براي پس گرفتن فدک فقط کوششي براي باز گرفتن يک مزرعه کوچک نيست. اينقدر نبايد دعوت فاطمه و مبارزه فاطمه را کوچک کرد و تحقير کرد. براي اينکه مبارزه براي پس گرفتن فدک، و اعلان غصب فدک بطور مداوم به عنوان نشان دادن نشانهاي و مظهري از غصب و انحراف در رژيم حاکمي است که فاطمه با آن مخالف است. اين يک نمونه سياسي است براي نشان دادن هميشگي رژيمي که الان روي کار آمده و عليرغم تمام توجيهات ديني و وجهههاي اصحاب، بر اساس حق و عدل و قانون و اسلام عمل نکرده است و نمونهاش فدک، که اگر يک تومان هم باشد، بزرگترين ارزش را دارد.... امروز نه فدک است و نه اين تصادم هست و نه انتخابات سقيفه. خيال نکنيد که يک موضوع تاريخي است، نه. اين موضوعات زنده است و بايد تکرار بشود، اما نه به عنوان موضوعات تکراري تاريخ که هر سال بايد فقط يادآوري بشود بلکه به عنوان اينکه طرح شود و از آن درس گرفته شود. چه درسي؟ درسي که ميتوان از بزرگترين مظهر مادري در تاريخ اسلام و نمونه اعلاي يک زن در خانه، داراي همسر و پرورنده فرزند- آنچنان همسري و اينچنين فرزنداني- گرفت: چنين زني که در تمام مدت عمرش از طفوليت تا ازدواجش و از ازدواجش تا مرگش، به عنوان يک عنصر مسئول در سرنوشت امت، فکر، عقيده، مبارزه و حق پرستي و همچنين در مقابل انحراف و در غصب و ستمي که در جامعهاش بوجود ميآيد، احساس مسئوليت ميکند و در متن درگيريهاي اجتماعي حضور دارد و تا لحظه مرگش خاموش نمينشيند، عليرغم اينکه ميداند در اين مبارزه پيروز هم نخواهد شد!
همچنين امروز او ميتواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان يک مادر در مرحلهاي که دختري چون زينب ميپرورد و پسراني چون حسن و حسين (ع)، و به عنوان يک بعد ديگر زن متعالي و مثالي، همسر به عنوان کسي که در تنهاييها و سختيها ، نقشها و عظمتهاي علي (ع) پا به پاي اوست و همچنين به عنوان يک زن مسئول اجتماعي، کسي که از بدو تولد تا لحظهاي که پدرش را تنها به زمين گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشي، باز يک لحظه از مبارزه نايستاد: در جبهه خارجي با کفر تا هجرت و در جبهه داخلي با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتي بعد از مرگ نيز که: «علي مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نيايند و هم بر عزاي من مراسمي برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمي بپا ندارند تا به نام من قدرتي که هم اکنون بر روي کار آمده قدرت خود را توجيه ديني نکند» زني که حتي مردن و دفن شدنش را ميخواهد وسيلهاي کند براي مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدي و هميشگي غصب. اين است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»!